یادداشت اقتصادی

آینده منطقه چه سمت و سویی پیدا می‌کند؟

پایگاه خبری توسعه برند،این پرسشی است که پس از رخدادهای اخیر منطقه‌ای و رویارویی تمام‌قد حماس و اسراییل بیشتر از هر زمان دیگری در فضای عمومی کشور مطرح شده است.

آینده منطقه چه سمت و سویی پیدا می‌کند؟ این پرسشی است که پس از رخدادهای اخیر منطقه‌ای و رویارویی تمام‌قد حماس و اسراییل بیشتر از هر زمان دیگری در فضای عمومی کشور مطرح شده است.

افکار عمومی بسیاری از مردم منطقه و شاید جهان، حول محور این موضوع متمرکز شده که چه سناریوهایی پیش روی منطقه قرار دارد؟ اهمیت این پرسش با توجه به اثراتی که این مناقشه در فضای اقتصاد جهانی دارد، واجد اهمیت ویژه‌ای است. نوسانات احتمالی در بازار نفت، صعود یا نزول شاخص بورس‌های جهانی و منطقه‌ای، نرخ طلا، نرخ مواد‌غذایی و… ارتباط مستقیمی با مناقشاتی دارد که در سطح منطقه و جهان جاری است. از سوی دیگر سرنوشت بسیاری از پروژه‌های بزرگ اقتصادی از جمله مسیر شرق به غرب؛ پروژه اقتصادی ابراهیم و… در گروی رخدادهای منطقه‌ای است.

اما برای دستیابی به این پرسش باید برخی گزاره‌های بنیادین در خصوص دوطرف مناقشه بررسی شود. به عنوان نمونه اسراییل رژیمی است که اساسا عادت و توانایی ورود به نبردها و مناقشات بلندمدت را ندارد. این رژیم بنیان حیات خود را بر حملات پیش‌دستانه و ناگهانی گذاشته است. مانند افعی که ناگهان حمله می‌کند، زهر خود را می‌ریزد و بعد فرار می‌کند.این در حالی است که این‌بار حماس تهاجم پیش‌دستانه‌ای را آغاز کرده و اسراییل را غافلگیر کرده است. بنابراین با وضعیتی متفاوت با همه نمونه‌های قبلی مواجه هستیم که تحلیل را مبتنی بر داده‌های قبلی دشوار می‌سازد. از سوی دیگر تمام نشانه‌های میدانی و پیرامونی حاکی است که این مناقشه بلندمدت بوده و ادامه‌دار خواهد بود. وقتی بنیان حیات رژیم صیونیستی در جنگ‌های کوتاه‌مدت و پیش‌دستانه را در کنار فرسایشی شدن این مناقشه قرار می‌دهیم، متوجه می‌شویم که اسراییل خود را در برابر یک چالش جدی می‌بیند. وقتی چالش را از منظر نتانیاهو و حزب لیکود بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که نتانیاهو تحت فشار شدیدی قرار گرفته است.

او متهم به ایجاد درزهای امنیتی و بروز مشکلات عدیده برای این رژیم است؛ نتانیاهو در برابر این نقدها و فشارها تلاش می‌کند این جنگ را مستمر سازد تا از یک طرف منتقدان خود را به بهانه فضای جنگی مهار کند و از سوی دیگر بتواند نبرد را به نقطه‌ای برساند که بتواند به زعم خود از آن دستاورد استخراج کند. بنابراین گسترش جنگ برای تامین خواسته تندروهای درون اسراییل محتمل است. هرچند ذات اسراییل با خشونت تنیده شده اما هرگز یک چنین خشونت افسارگسیخته‌ای تجربه نشده بود. اسراییلی‌ها نگران نبرد در چند جبهه هستند. هرچند در سال ۱۹۶۷ هم جنگ با ۴کشور، مصر، اردن، فلسطین و سوریه آغاز شد و به سرعت تمام شد.

همانطور که اشاره شد اسراییلی‌ها مانند افعی هستند، ناگهان حمله می‌کنند، زهر خود را خالی کرده و تلاش می‌کنند نبرد را به پایان برسانند. اسراییل به علت قلت جمعیتی و ترس از مرگ سربازانش نمی‌تواند طولانی مدت بجنگد، وقتی خود را درگیر درگیری زمینی با غزه کند، با مقاومت‌های زیرزمینی حماس و احتمال تلفات بالا ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. از سوی دیگر همواره ترس ورود حوثی‌ها و حزب‌الله به جنگ وجود دارد. نوع رفتار اسراییل نشان می‌دهد که به دنبال یکسره کردن تکلیف خود با غزه است. هرچند این هدف بزرگی است اما اسراییل رویای آن را در سر دارد. حتی کشورهایی که با اسراییل رابطه دارند امروز در مقابل اسراییل ایستادند. در جریان کنفرانس قاهره اغلب افراد مانند لشکر شکست خورده از کنفرانس بیرون آمدند. انگار جبهه جدیدی در دنیای عرب علیه اسراییل تشکیل شده است.

بررسی صحبت‌های پادشاه اردن که در اسراییل سفیر دارند، نشان می‌دهد که دوران جدیدی آغاز شده است. اما اسراییل می‌داند که بر سر دوراهی خطرناکی قرار دارد؛ هر نوع عقب‌نشینی ممکن است، خطرات بیشتری را متوجه این رژیم کند و این پالس را به سایرین ارسال کند که اسراییل دیگر شکست‌ناپذیر نیست و می‌توان هیمنه آن را در هم شکست . با این توضیحات ادامه تنش در منطقه را محتمل‌ترین گزینه ممکن می‌داند تا زمانی که دو طرف احساس کنند به بخشی از خواسته‌های خود رسیده‌اند.

یادداشت: علی بیگدلی

منبع: روزنامه تعادل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا