وب گردی

کودتای سیاه انگلیس در ساختار سیاسی ایران

در سالگرد کودتای ۱۲ اسفند ۱۲۹۹ به دنبال پاسخ به این سوال مهم هستیم که چه عواملی باعث شد انگلیسی ها دست به این اقدام بزنند و فردی مانند رضاخان را وارد عرصه سیاست کشورمان کنند؟

دهه ۱۲۹۰ یکی از پرحادثه ترین و در عین حال حساس ترین دوره های تاریخ معاصر ایران بود. دهه ای که به دلیل شرایط بحرانی داخل کشور و درگیری های گسترده بین المللی که اولین آن جنگ جهانی اول بود، شرایط سخت و عجیبی داشت. ایران به دلیل فقدان حکومت مرکزی مقتدر عرصه تهاجم بیگانگان بود و مجلس مؤسسان نتوانست از این وضعیت چاره ای بیابد. این مشکل در کنار سیاست‌های منطقه‌ای بریتانیا، باعث بروز یک فاجعه بزرگ شد. فاجعه ای که در تاریخ به عنوان «قحطی بزرگ» می شناسیم. بیش از هشت میلیون ایرانی، یعنی حدود نیمی از جمعیت کشور، در جریان قحطی هدفمندی که توسط طرح بریتانیا برای جلوگیری از ورود ایالات متحده به خاک ایران ایجاد شد، به بحرانی دامن زد که کل کشور را فرا گرفت. در چنین شرایطی انقلاب بلشویکی روسیه در سال ۱۹۱۷/۱۲۹۶م روی داد و رژیم تزاری را سرنگون کرد. امپراتوری روسیه سال ها نقش قدرتمندی در سیاست داخلی و خارجی ایران داشت.

انعقاد عهدنامه ترکمانچای و درج بند حمایت از اولاد عباس میرزا برای رسیدن به حکومت در این معاهده واقعاً ننگین، زمینه دخالت مستقیم دربار سلطنتی در دربار قاجار و روس ها را فراهم کرد. خود را مستحق انتصاب شاه ایران می دانستند. در تمام مدت پس از انعقاد عهدنامه ترکمانچای تا فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری، انگلیسی ها درگیری آشکار و پنهان با روس ها داشتند و از طرق مختلف سعی در کسب امتیازات مشابه روسیه تزاری داشتند. این موضوع باعث تضاد پنهان در ساختار سیاسی ایران شد و دو گروه آنگلوفیل و روسوفیلی را در بدنه این ساختار ایجاد کرد; دو گروهی که با تکیه بر سفارتخانه های دو دولت استعماری سعی در تقویت مواضع خود داشتند و اگر کسی مقاومت می کرد یا می خواست راه دیگری را طی کند، گرفتار تیری غیب می شد! اما با فروپاشی امپراتوری تزاری، آن پرده بکارت ناگهان فرو ریخت و فضای سیاسی ایران با حفره عجیبی مواجه شد. عده ای از افراد میهن پرست سعی کردند از این موقعیت برای احیای عظمت ایران و آسایش مردم آن استفاده کنند، اما بی تجربگی، اختلافات سیاسی کودکانه، بیگانه هراسی و از همه مهمتر منفعت طلبی شخصی و گروهی مانع از آن شد که فرصت را غنیمت بشمارند. علاوه بر این، گرگی مانند انگلیس، ایران را تعقیب می کرد که نمی خواست این موقعیت استثنایی را به راحتی از دست بدهد.

تله مرگ قرارداد ۱۹۱۹

با پایان جنگ جهانی اول، نظم نوین جهانی ناشی از سیاست کشورهای متفقین حاکم شد و عملاً تحمیل شد. در جامعه ملل از مفهوم «قیمت» به عنوان راه حل مؤثری برای عنوان «استعمار» استفاده کردند. به عقیده اروپاییان پیروز جنگ، سرزمین های تازه متولد شده پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و همچنین بسیاری از مناطق آسیا و آفریقا با سابقه تمدنی هزاران ساله، صلاحیت لازم برای اداره امور و امور خود را نداشتند. نیاز به نگهبان داشت! آسیای غربی که زمانی بخشی از امپراتوری عثمانی بود، بین انگلستان و فرانسه تقسیم شد. عراق، اردن، فلسطین، مصر و بخش وسیعی از شبه جزیره عربستان تحت قیمومیت و مستعمره رسمی بریتانیا قرار گرفتند. اما این پایان ماجرا نبود. هنوز دولتی در این منطقه وجود داشت که اگرچه ظاهراً استقلال خود را حفظ کرده بود. ایران. انگلیسی ها ایران را دروازه هند می دانستند، یعنی. مهمترین و بزرگترین مستعمره آنها. این منظره دور از ذهن نبود. حدود ۱۰۰ سال قبل از پایان جنگ جهانی اول، ناپلئون سعی کرده بود از طریق ایران به هند برسد و شریان حیاتی انگلستان را قطع کند. به همین دلیل در ذهن برخی از سیاستمداران انگلیسی، ایران در سیاست استراتژیک و منطقه ای لندن اهمیت فوق العاده ای داشت. با از بین رفتن قدرت روسیه تزاری در ایران، این فرصت برای انگلیسی ها فراهم شد تا به نفوذ خود در ایران پایان دهند. هیچ یک از دولتمردان انگلیسی در این موضوع شک نکردند. تفاوت در نحوه انجام این استادی بود. برخی از آنها معتقد بودند که روش استعمار مستقیم مستلزم هزینه های هنگفت است و با توجه به گستردگی مستعمرات انگلیس نمی توان هزینه جدیدی در این زمینه پذیرفت.

اما گروه دیگر به رهبری جورج ناتانیل کرزن، وزیر امور خارجه بریتانیا در آن زمان و حاکم سابق بریتانیا در هند، بر این باور بودند که اکنون زمان مناسبی برای تبدیل ایران به یک مستعمره تمام عیار است. تلاش گروه دوم با کمک انگلوفیلیانی چون وطوق الدوله در ایران مقدمات انعقاد قرارداد موسوم به ۱۹۱۹ را فراهم آورد. معاهده ای که به موجب آن به طور خلاصه اداره کل امور ایران و ایرانیان به دست دولت انگلیس سپرده شد. الگوی این اقدام آشکارا یک معاهده ساده بین دو دولت مستقل بود. اما همه می دانستند که ماهیت این معاهده صد در صد استعماری است! این موضوع باعث شد که برخی از دولت های متفقین، اما رقبای داخلی بریتانیا مانند فرانسه، به قرارداد ۱۹۱۹ اعتراض کنند. البته نه از روی همدردی با ایران، بلکه به دنبال سهم بیشتر از منافع استعماری در غرب آسیا. در داخل ایران چند تن از وطن پرستان در مجلس از فرصت بین المللی استفاده کردند و با انعقاد قرارداد مخالفت کردند. حتی احمدشاه قاجار که در آن زمان در سفری به فرانسه رفته بود، از فرصت استفاده کرد و مخالفت خود را با این معاهده اعلام کرد. بنابراین قرارداد ۱۹۱۹ عملاً به جایی نرسید و دولت انگلیس متوجه شد که باید ماشین‌های استعماری خود را در ایران تغییر دهد و به شیوه‌ای جدید عمل کند.

ورود به فاز “کودتای سیاه”.

گفتیم که در آن زمان یکی از دلایل مخالفت برخی دولتمردان انگلیسی با استعمار ایران، بهایی بود که انگلیس باید برای حفظ آن مستعمره هزینه کند. هزینه نگهداری نیروهای نظامی و… برخی از سیاستمداران انگلیسی از هزینه بالای پلیس جنوب و پول نقد زیادی که به برخی سربازان محلی برای حفاظت از خطوط لوله نفت و منافع انگلیس در جنوب ایران پرداخت می شود گلایه کرده اند، اما در عین حال. زمان و با توجه به تغییر سوخت نیروی دریایی انگلیس از زغال سنگ به نفت، حفظ جنوب ایران را با منابع غنی نفتی آن ضروری دانستند و نتوانستند از درآمدها و سودهای کلان آن عبور کنند. به همین دلیل روش دوم در دستور کار قرار گرفت; استعمار ایران به روش غیراستعماری! به این ترتیب باید در ایران یک حکومت تصنعی ایجاد شود که امنیت را در همه جهات تضمین کند و منافع انگلیس را تامین کند.

چنین حکومتی لزوماً باید وجهه نظامی و ظالمانه داشته باشد و آنچه می توانست چنین دولتی را به کار ببرد کودتا بود. «حسین مکی» در کتاب «تاریخ ۲۰ ساله ایران» معتقد است که کودتا را چهار نفر انجام داده اند: «سردار اسعد بختیاری»، «سالار جنگ»، «نصرت الدوله» و «سیدضیاءالدین طباطبایی» یزدی. قدرت نظامی این کودتا توسط انگلیسی ها تامین شد. قزاق ها که پس از فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری عملاً فرماندهی سازمان یافته ای نداشتند و در بلاتکلیفی و بحران مالی به سر می بردند، با حمایت مالی انگلیسی ها نظم را برقرار کردند. فرماندهی ارتش قزاق هنوز در دست یک سرهنگ روسی به نام «استاروسلسکی» است.در خاطراتش «آیرون ساید» شرح می دهد که چگونه «استاروسسکی» را دور زد و چگونه «احمدشاه» در نتیجه این کار به «استاروسسکی» مشکوک شد. فعالیت های جاسوسان انگلیسی و اخراج او. «آیرونساید» تأکید می کند که طرح و برنامه کودتا را برای «رضاخان» توضیح داده و به او گفته است که «برای سرنگونی شاه اقدام خشونت آمیز نکن و به دیگران اجازه این کار را نده. آیرونساید می افزاید:[رضاخان]او به من قول داد که آرزوهایم را برآورده کند. «سرهنگ اسمیس» افسر انگلیسی راه را برای فرماندهی رضاخان هموار کرد. «آیرون ساید» در خاطرات خود می نویسد: «با رضاخان – ۲۳ بهمن ۱۲۹۹ – گفت و گو کردم و او را به فرماندهی مطلق قزاق های ایرانی منصوب کردم… در زمان حضور رضا با رضاخان گفتگوی طولانی داشتم. از اسمیس.» با فرماندهی «رضاخان» بر ارتش قزاقستان، مشکل نیروهای نظامی کودتا تا حد زیادی حل شد.

کمیته زرگنده، مقر رهبران سیاسی کودتا

همزمان با تجهیز «رضاخان» رهبر سیاسی کودتا نیز منصوب شد. ظاهراً انگلیسی ها از میان ۴ نفری که «حسین مکی» از آنها به عنوان کاندیدای اجرای قسمت سیاسی کودتا نام برد، «سیدزی الدین طباطبایی» را برگزیدند. «یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می نویسد: «وقتی رضاخان وارد تهران شد، مخفیانه با افسران ژاندارمری و روزنامه نگار جوانی به نام سید دیا طباطبایی ملاقات کرد. سیدضیا…به ارتش انگلیس اعتماد داشت زیرا روزنامه رعد او در طول جنگ از انگلیسی ها حمایت می کرد. «اورامیان» در کتاب خود در عین حال توضیحی برای «کمیته زرگنده» نمی دهد; هیئتی به نام «آهن و فولاد» متشکل از «سیدزی الدین طباطبایی»، «محمود خان مدیرالملک (محمود جام)»، «مسعود خان سرهنگ (مسعود کیهان)»، «منوچهارخان طبیب»، «میرزاکریم خان گیلانی (میرزاکریم رشتی)» )» و «یحیی دولت آبادی» (رئیس فرقه ازلی در ایران). «دولت آبادی» در خاطرات «حیات یحیی» نوشته است: «کمیته زرگنده مرکز سیاست انگلیس در تهران است، در بخشی که باید به دست ایرانیان انجام شود». «حسین فردوست» نیز در خاطرات خود معتقد است که «میرزا کریم خان رشتی» از نزدیکان رضاخان بوده و به او نوعی تربیت سیاسی داده است. با هماهنگی «کمیته زرگنده» و حمایت سفارت انگلیس، پول لازم در اختیار «سیدزیا» قرار گرفت و او آن را بین سربازان قزاق همراه «رضاخان» تقسیم کرد. تکمیل بقیه نقشه خیلی سخت نبود. به این ترتیب کودتای موسوم به «کودتای سیاه» شکل گرفت که قرار بود ریل جدیدی در ساختار سیاسی ایران به نفع بریتانیای کبیر ایجاد کند.

منبع: روزنامه خراسان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا