وب گردی

حقایق جالب در مورد پروژه بمب هسته ای آلمان در جنگ جهانی دوم

از میان بسیاری از «چه می‌شد» که می‌توان درباره جنگ جهانی دوم پرسید، یکی از آنها برجسته است. اگر نازی ها بمب هسته ای بگیرند چه؟ چنین دستاوردی مطمئناً نتیجه جنگ جهانی دوم را تغییر می داد و بسیاری خوشحال هستند که هرگز این اتفاق نیفتاد.

اما آلمانی‌ها در دوران نازی‌ها هم منابع و هم مغز او را داشتند. پس دقیقا چه چیزی آنها را از دستیابی به بمب اتمی باز داشت؟ پاسخ کوتاهی برای این سوال وجود ندارد، ابهامی که تاریخ برنامه تسلیحات هسته ای آلمان نازی را بیش از پیش جالب می کند. این فهرست بسیاری از اشتباهات، افراد مشهور و سربازان شجاع درگیر در برنامه هسته‌ای نازی‌ها را پوشش می‌دهد که به عقیده بسیاری یکی از شرم‌آورترین شکست‌ها در تاریخ فناوری است.

این یک برنامه مترقی بود

در نیمه اول قرن بیستم، آلمان در علم پیشرو جهان بود. آلمانی ها پیشرفت های مهمی در فیزیک کردند که یکی از آنها کشف شکافت هسته ای در سال ۱۹۳۸ بود. این کشف تصادفی بود، اما دانشمندان به سرعت به کاربردهای بالقوه آن پی بردند. در آوریل ۱۹۳۹، آلمانی ها برنامه تسلیحات هسته ای مخفی خود را به نام باشگاه اورانیوم تاسیس کردند. با وجود برخی از بهترین دانشمندان جهان، مواد فراوان و حمایت فرماندهان نظامی، به نظر می رسد که پروژه هسته ای آلمان در حال آغاز شدن است. در آن زمان، پروژه منهتن حتی به عنوان یک ایده وجود نداشت. با این حال، با رسیدن پروژه منهتن به اوج خود، تلاش های آلمان برای تولید سلاح های هسته ای متوقف شد. آنها حتی به ساخت بمب اتمی و سرعت پروژه منهتن نزدیک نشدند.

در عوض، آلمانی ها منابع خود را به سلاح های متعارف برگرداندند و پروژه هسته ای بر اختراع یک راکتور هسته ای متمرکز شد. چگونگی تغییر مسیر آلمانی ها در این پروژه هسته ای تنها به یک دلیل خلاصه نمی شود، بلکه به عوامل زیادی بستگی دارد که در این فهرست به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

دانشمندان مشهور روی آن کار کردند

مانند پروژه منهتن، باشگاه اورانیوم تعدادی از درخشان ترین دانشمندان زمان خود را به کار گرفت. مهمترین آنها ورنر هایزنبرگ، فیزیکدان برنده جایزه نوبل بود که به دلیل اصل عدم قطعیت شهرت داشت. او مدیر علمی پروژه هسته‌ای آلمان بود، اگرچه فعالیت او در این زمینه به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی نازیسم بود. او پیشنهادهایی برای کار در آمریکا داشت، اما ظاهراً به کشورش بسیار وفادار بود و هرگز به طور جدی به ترک آلمان نازی فکر نکرد. کارل فردریش فون ویزاکر فیزیکدان نظری دیگری بود که در این پروژه با هایزنبرگ همکاری کرد. ویساکر پس از جنگ برنده یکی از معتبرترین جوایز علمی آلمان شد. او در ادامه درباره اخلاق انرژی اتمی نوشت و با تسلیح هسته ای آلمان غربی مخالفت کرد.

اتو هان، برنده جایزه نوبل که کشف شکافت هسته‌ای او آغازگر این پروژه بود، هرگز روی آن کار نکرد. با این حال، متفقین بر این باور بودند که او در حال کار بر روی این پروژه است و در پایان جنگ او را به همراه دیگر دانشمندان آلمانی به خدمت گرفتند. هان نمی خواست از کشف او برای مقاصد نظامی و تولید سلاح استفاده شود و با شنیدن خبر پرتاب بمب اتمی به ژاپن گفت که در اوج درماندگی و ناامیدی به سر می برد.

انیشتین شخصاً نامه ای به رئیس جمهور آمریکا نوشت و هشدار داد

آلبرت انیشتین روی پروژه منهتن کار نکرد، اما منشأ آن را می توان در نامه ای جستجو کرد که در سال ۱۹۳۹ به فرانکلین دی. اینکه هشدار خود انیشتین منجر به ساخت و استفاده آمریکایی‌ها از بمب‌های هسته‌ای می‌شود، چیزی است که او پیش‌بینی نکرده بود و عمیقاً پشیمان است. فیزیکدان دیگری به نام لئو گیلارد از انیشتین خواست تا این نامه را بنویسد. گیلارد یکی از بسیاری از دانشمندان نگران بود که تلاش زیادی کرد تا مقامات را متقاعد کند که این کشف علمی عجیب می‌تواند تهدیدی جدی باشد، اما متقاعد کردن مقامات دولتی کار ساده‌ای نبود. انیشتین به وضوح عواقب انفجار بمب هسته ای را برای رئیس جمهور آمریکا توضیح داد و اظهار داشت که اگر بمب اتمی در بندری منفجر شود، می تواند همه چیز را در آنجا و اطراف آن نابود کند. اما نامه جواب داد و روزولت شروع به حمایت از تحقیقات تسلیحات هسته ای کرد.

ملاقات مرموز و معروف دو نابغه

در سال ۱۹۴۱، هایزنبرگ به دانمارک سفر کرد تا با نیلز بور، فیزیکدان برجسته قرن بیستم ملاقات کند. هایزنبرگ می خواهد با بور درباره پروژه باشگاه اورانیوم که او برای نازی ها اجرا می کند صحبت کند. نازی ها به بور اعتماد نداشتند و از او جاسوسی کردند، بنابراین این دو دانشمند در یک پارک با هم ملاقات کردند تا جاسوسان آلمانی شنود مکالمات آنها را دشوار کنند. به همین دلیل ملاقات و گفتگوی محرمانه این دو باعث اختلاف نظر مورخان درباره محتوای این گفتگوها شده است. همچنین به این معنی بود که هیچ سند مستقیمی از آنچه آنها در مورد آن صحبت می کردند ظاهر نشد. این دیدار به قدری معروف و پر رمز و راز بود که نمایشنامه ای مردمی درباره آن نوشته شد.

انگیزه هایزنبرگ از این دیدار چه بود؟ او به بور چه گفت؟ واضح است که بور با عجله گفتگو را ترک کرد. او بعداً گفت که هایزنبرگ در مورد پیروزی قریب الوقوع آلمان و چگونگی ساخت اولین بمب اتمی به او گفته است. با این حال، هایزنبرگ ادعا کرد که او سعی کرد بور را متقاعد کند تا به توسعه سلاح‌های هسته‌ای در هر دو طرف پایان دهد و رهبران هر دو طرف را متقاعد کند که ساخت بمب اتمی بسیار طولانی و بسیار گران تمام می‌شود. هایزنبرگ برای محافظت از خود نمی‌توانست مستقیماً این را بگوید، زیرا این یک خیانت به کشورش بود، ابهامی که احتمالاً باعث شد بور سخنان او را اشتباه درک کند.

فراتر از درک هیتلر

اگرچه بسیاری از دانشمندان به سرعت آن را درک کردند، اما برای غیر دانشمندان درک اینکه فیزیک هسته ای انقلابی چگونه خواهد بود دشوار بود. این در مورد مقامات هر دو طرف جنگ صادق بود، اما هیتلر مانند روزولت کسی مانند انیشتین را نداشت که موضوع را برای او روشن کند. این سوال در جنگ ها و کتاب های تاریخی برای او گران تمام شد. اگرچه همه بیش از پیش در مورد نیات وحشتناک او برای ساخت بمب اتمی صحبت می کنند، برخی مطالعات اکنون عدم هوش هیتلر را دلیل شکست آلمان در ساخت بمب اتمی می دانند.

آلبرت اسپیر، وزیر تسلیحات هیتلر، گفت که هیتلر می‌دانست که بمب اتمی ممکن است، اما او واقعاً فیزیک را نمی‌دانست و نمی‌توانست بفهمد که بمب اتمی چقدر در جنگ تفاوت ایجاد می‌کند. از نظر فکری هم مشغول بود. سوء ظن هیتلر به افراد باهوش تر از او به این معنی بود که او از پروژه هایی که نمی توانست به طور کامل درک کند حمایت نمی کرد. اگرچه پروژه کلوپ اورانیوم تصویب شد و شروع به کار کرد، اما هرگز از حمایت لازم از سوی رهبران نازی برای موفقیت برخوردار نشد. آنها تحقیقات آزمایشگاهی را تأمین مالی کردند اما از گسترش پروژه به مقیاس صنعتی مورد نیاز برای ساخت بمب اتمی خودداری کردند.

متفقین او را به اسلحه بردند

در پایان جنگ جهانی دوم، ده فیزیکدان آلمانی از جمله ورنر هایزنبرگ و اتو هان توسط متفقین در فارم هال انگلستان بازداشت شدند. در آنجا فعالیت های آنها مخفیانه ضبط می شد. هایزنبرگ پس از شنیدن خبر پرتاب بمب اتمی آمریکا بر روی هیروشیما، به شدت در این مورد تردید کرد و گفت: «من حتی یک کلمه از کل ماجرا را باور نمی کنم». خان فکر نمی کرد حتی برای دو دهه دیگر چنین سلاحی ایجاد شود. این دو دانشمند معتقدند این داستان یک بلوف برای وادار کردن ژاپنی ها به تسلیم است. نیروهای متفقین که به آنها گوش می دادند احتمالاً از این گفتگو متعجب شده بودند. آنها نمی دانستند که پروژه هسته ای آلمان اجرا نشده است. اما اکنون آنها می‌دانستند که آلمانی‌ها در پروژه بمب اتمی پیشرفت چندانی نکرده‌اند و علاقه زیادی به آن ندارند (حداقل در مقایسه با آنچه متفقین معتقد بودند) و بنابراین میلیاردها دلار هزینه شده و هزاران دانشمند درگیر در این پروژه هستند. پروژه منهتن، در نگاهی به گذشته، به نظر می رسید. این یک واکنش افراطی و افراطی است که شاید لازم نبوده باشد.

آمریکایی ها هایزنبرگ را ربودند

داستان چگونگی فرار هایزنبرگ از تالار مزرعه با یک عملیات ویژه با رمز “Alsos” در سال ۱۹۴۳ شروع می شود. رئیس این عملیات سرهنگ پاسچ، افسر ضد جاسوسی آمریکایی بود که یک حلقه جاسوسی کمونیست را دستگیر کرد که سعی در سرقت اسرار پروژه منهتن داشتند. به عنوان بخشی از عملیات آلسوس، او تیمی را برای بازجویی از دانشمندان و به دست آوردن تحقیقات به اروپا فرستاد. اما اولویت او تصرف هایزنبرگ بود و این به معنای بردن گروه کوچکش به آلمان بود. از شدت جنگ کاسته می شد، اما در جاهایی همچنان مقاومت خطرناک و سرسختانه وجود داشت. گروهی از جاسوسان آمریکایی دو آزمایشگاه تحقیقاتی هسته ای را در یک غار و یک کارخانه نساجی کشف کردند.

دانشمندان کارخانه نساجی اوراق محرمانه خود را در یک محفظه مخروطی مخروطی مخفی کردند و آنها را در گودال زباله انداختند. اما پاش به اسناد نیاز داشت، بنابراین تیم او وظیفه ناخوشایند بازیابی آنها را از فاضلاب بر عهده گرفت. آنها همچنین دفتر هایزنبرگ را در آنجا پیدا کردند، اما نه خود هایزنبرگ. همانطور که معلوم شد، هایزنبرگ یک هفته قبل به کوه های باواریا رفته بود. پش و تیمش او را به یک کلبه کوهستانی در نزدیکی شهر ارفلد تعقیب کردند و پس از تسلیم دسته جمعی نیروهای نازی که موقتاً عملیات آنها را متوقف کرد، دانشمند را به انگلستان منتقل کردند.

حمله جسورانه نروژی ها برای از بین بردن منبع حیاتی آلمان نازی

عملیات آلسوس تنها ماموریت جسورانه ای نبود که تلاش می کرد پروژه هسته ای نازی ها را متوقف کند. در واقع، پنج تلاش جداگانه برای حمله به یک هدف صورت گرفت. آن هدف، نیروگاه برق آبی نورسک در ورمورک در نروژ بود. نازی ها از آغاز جنگ به این نیروگاه علاقه مند بودند، زیرا محصول جانبی آن تولید می شد، آب سنگین، که می توانست برای کنترل واکنش های شکافت هسته ای استفاده شود. اما در ۱۶ فوریه ۱۹۴۳، این سایت توسط سربازان تبعیدی نروژی که به نروژ بازگشتند تا حمله ای را انجام دهند که اغلب در فیلم های اکشن دیده می شود، ویران شد. شش کماندوی نروژی با چتر بر روی رودخانه ای یخ زده فرود آمدند و سپس با اسکی به سمت نیروگاه تحت حفاظت شدید رفتند. بدون دسترسی مستقیم به سایت، آنها مجبور شدند از یک صخره بزرگ پایین بیایند و قبل از بالا رفتن از سمت دیگر از رودخانه یخ زده عبور کنند. آنها به زور از یک حصار عبور کردند، از در پشتی وارد شدند و مواد منفجره خود را با موفقیت در تاسیسات تولید آب سنگین جاسازی کردند. او سپس این مواد منفجره را منفجر می کند و قبل از اینکه آلمانی ها متوجه شوند فرار می کند.

دانشمندان آلمانی احتمالاً آن را خراب نکردند

در حالی که مورخان در مورد سخنان و انگیزه هایزنبرگ برای ملاقات با بور اختلاف نظر دارند، پسر هایزنبرگ معتقد است که برای درک این ملاقات، باید به نتایج آن نگاه کرد. هایزنبرگ آلبرت اسپیر را متقاعد کرد که ساخت بمب اتمی برای سال های زیادی امکان پذیر نخواهد بود، بنابراین پروژه به سرعت کند شد. اما بسیاری هنوز این سوال را مطرح می کنند که آیا هایزنبرگ خود به آنچه به اسپیر گفته بود اعتقاد داشت یا نه. آیا او قصد خرابکاری در پروژه را داشت یا اشتباه محاسباتی انجام داده است؟ چنین سوالاتی تا سال ها پس از جنگ جهانی دوم درباره این پروژه مطرح می شد. اما واقعیت این است که در این پروژه اشتباه محاسباتی جدی صورت گرفت و برخی معتقدند ممکن است عمدی بوده باشد. ویساکر همچنین استدلال کرد که دانشمندان آلمانی به طور جدی برای ساخت بمب اتمی تلاش نکردند، زیرا آنها از نظر اخلاقی با آن مخالف بودند و شهرتی داشتند که می خواستند آن را بازسازی کنند. مورخان عموماً موافقند که اگرچه دانشمندان آلمانی در این پروژه ناموفق بودند، اما ادعاهای مربوط به خرابکاری آنها در این پروژه صحت ندارد. رهبران آلمان دلایل محکمی برای اولویت ندادن به پروژه تسلیحات هسته ای داشتند، بنابراین آن را دنبال نکردند. بهترین چیزی که می توان برای هایزنبرگ و سایر دانشمندان پروژه کلوپ اورانیوم گفت این است که شاید آنها آنقدر که می توانستند برای این پروژه تلاش نکردند.

بالاخره خیلی کم بود خیلی دیر

پیروزی های آلمان در پایان سال ۱۹۴۱ رهبران نازی را به این باور رساند که می توانند با سلاح های متعارف در جنگ پیروز شوند. اما شرایط جنگ پس از ضدحمله شوروی و ورود آمریکا به این معادله تغییر کرد. اکنون آلمانی ها به سرعت به دنبال سلاح های قدرتمند بودند، اما منابع و زمان مورد نیاز برای بمب اتمی بسیار زیاد بود. علاوه بر این، نازی‌ها قبلاً سرمایه‌گذاری زیادی روی موشک‌های Vau-2 کرده بودند. باشگاه اورانیوم برای توسعه خود تنها ۸ میلیون مارک یا حدود ۲۴ میلیون دلار به دلار امروزی دریافت کرد که برای چنین پروژه هایی مبلغ بسیار ناچیزی بود. این اعداد در زمان جنگ که منابع کمیاب هستند زیاد نمی شود.

منبع: روزیاتو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا