وب گردی

بفروش، بخر، اما به مردم صدمه نزن

خرید عید به عنوان بخشی جدی از فرهنگ سال نو محسوب می شود و در روزهای منتهی به پایان سال تب خاص خود را دارد. گردانندگان اصلی این صحنه ها تجار و مشتریانی هستند که می خواهند با ورق زدن صفحات این صحنه با رعایت اخلاق، خریدی صادقانه داشته باشند تا مسیر اشتباهی را طی نکنند. مهم‌ترین نکته این است که تاجرانی که بیشترین درآمد خود را در ایام پایانی سال به دست می‌آورند، حق و باطل کسب‌وکار را در روزهای وسوسه‌انگیز نوروز نگذارند آنان را در امر امرار معاش بی انصافی کند و رزق و روزی آنها از حلال به دور باشد. شاید این روزها با روزهای دیگر سال فرق داشته باشد، اما این بخشی از زندگی ماست که می گذرد، پس مواظب باشیم که بار کپی رایت را به دوش نکشیم، فرقی نمی کند جای مشتری باشیم یا فروشنده. یا یک تاجر در این گزارش با تعدادی از فروشندگان و خریداران در بازار شب عید گفت و گو کرده ایم تا خوشی ها و غم های خرید را از زبان خودشان بشنویم.

در گفتگوی تجار و فروشندگان در شب بیرم
جعفر ۴۰ ساله: درست است که برنده ها در فروش عید هستند، اما در سال های کارم هیچ گاه فریب خورده ام. من نه جنسیت را اشتباه معرفی کردم و نه قیمت دروغی به مشتری دادم. شاید کمی بردم اما چیزی از دست نداده ام.

سیاوش، ۴۵ ساله: برقراری ارتباط با مردان واقعا راحت تر است، اما از زنان اجتناب کنید. آنها ۲۰ پیراهن را باز می کنند، در نهایت یکی را نمی خرند و می روند. در این همه سال کار، دلیل کارشان را متوجه نشدم. شما هم شاکی هستید، می گویند تاجر باید صبور باشد. نمی دانم چرا حتی در روزهایی که تاخیر مشتری مضر است بین خستگی و اتلاف وقت فرقی نمی گذارند. ما نمی خواهیم مشتری را اذیت کنیم، اما مشتری هم نباید ما را اذیت کند. قلدری برای همه خوب نیست.

رسول ۳۸ ساله: سالهاست که مرد میفروشم. در روزهای خاصی مانند روز پدر و نوروز بایرام کار گرم است و اگر این روزها برنامه ریزی نشده باشد باید بقیه سال را از جیب خود بگذرانیم. ما فقط از مشتریان این روزها انتظار داریم که چانه زنی نکنند. شاید حق با آنها باشد، اما باید کمی به فکر ما تاجران هم باشند. ما نه تعطیلی داریم نه ثواب، باید جای خالی آنها را با تجارت پر کنیم. باور کنید ما هم مثل شما گوشت و مرغ می خریم و مثل شما باید عیدی بدهیم.

امیر ۳۲ ساله: مشتریان راضی هستند. به موقع خرید می کنند، کارهای خانه را به موقع انجام می دهند و در زمان تحویل سال را آراسته و با وقار به خانواده تحویل می دهند. به من اعتماد کنید، در طول پنج سال گذشته من این فرصت را داشته ام که در حین زایمان یا یک یا دو روز بعد از آن به آرایشگاه بروم. میخوام شب بیرم با زن و بچه ام بریم خرید، خداروشکر همسر خوبی دارم و شکایت نمیکنه.

علی ۴۳ ساله: هر روز صبح که از خانه بیرون می روم می گویم خدایا از رضای تو راضی هستم، یک روز به ما عطا کن. در این چند سال فعالیتم، هرگز به جای ماهی تازه، ماهی منجمد نفروختم و ماهی مانده و بدبو به مردم ندادم. من تعداد مشتریان فروشگاه را می دانم و با توجه به خریدشان کالا می خرم تا لب به دروغ و حلال فروشی باز نکنم.

حسین ۲۸ ساله: من کارمندم اما اسفند ماه خانواده ام سمنو می پزند و هر سال مشتری های خودم را دارم. سودش بد نیست. من هرگز باقی مانده را نفروختم. مردی را می شناسم که سمنو را با جوانه گندم دو روزه و یک دسته آرد کامل بلد نیست و با سود بالا یعنی یک سوم قیمت مواد می فروشد.

رحیم، ۱۶ ساله: هر سال در اسفند ماه بعد از مدرسه به اینجا می آیم و ماهی قرمز می فروشم. درآمدش بد نیست. من از خانواده ام حمایت می کنم، اما برخی از مشتریان بسیار آزاردهنده هستند. باور کنید یا نه، یک بار مشتری که همراه پسرش بود، ۲۰ ماهی برداشت و من آنها را با تور بزرگ کردم، اما آنها منصرف شدند و دوباره آنها را در آب آکواریوم رها کردم. آخرش هم نخرید و رفت. به همین دلیل ماهی ها مریض می شوند و به سرعت می میرند.

آهنگ ۲۵ ساله : من فروشنده لباس بچه گانه هستم. برای فروش محصولاتی که مخصوص کودکان هستند باید حوصله بیشتری داشته باشید. این شغل شیرینی های خودش را دارد اما حوصله زیادی می خواهد. یادم می آید یک روز زن و شوهری با پسر چهار ساله شان وارد مغازه شدند. پسرک شکلاتی در دست داشت و مادرش بلوز سفیدی برداشت تا بچه اش را بپوشد. گفتیم شکلات رو از دست بچه بگیر بعد لباساشو عوض کن. زوج جوان ناراحت شدند و مغازه را ترک کردند. واقعا تعجب آور بود اگر لباس کثیف شد و لباس را دوست نداشتند، تکلیف چیست؟!

گفتگو با مشتریان و خریداران در شب بیرم
خانم مسنی که با دخترش برای خرید کفش به بازار آمده بود در حالی که به سختی راه می رفت گفت: کفش یکی از خریدهایی است که باید خودم باشم. پاهایم به دلیل آرتروز وضعیت خوبی ندارند و باید کفش های نرم و راحت بپوشم. من به چند فروشگاه کفش رفتم و از همه فروشنده ها راضی بودم. خداییش خیلی صبور و محترم بودند. بالاخره از فروشگاه چهارم خریدم. بنده خدا پنج یا شش جفت کفش آورد، آنی که برایم راحت تر بود را انتخاب کردم. به او گفتم پسرم، پاداش تو این است که دیگر چانه نزنم. بالاخره ۵۰ هزار تومان دادم و از مغازه خارج شدم.

دیگری مردی میانسال بود که با همسر و سه فرزندش به ویترین یک مغازه کفش فروشی نگاه می کرد. از وضعیت بازار پرسیدم گفت: «قیمت ها با عیدی و حقوق همخوانی ندارد.» خدا را شکر همسر آینده نگری دارم. قبل از اینکه بچه ها را بخریم، ماه ها پس انداز کرد و حالا می خواهم یک جفت کفش بخرم. از مغازه داران گلایه دارم. شاید باورتان نشود، یک مدل کفش در یک خیابان سه قیمت متفاوت دارد. وقتی اعتراض می کنیم می گویند این جنسیت فرق می کند! کمی به فکر جیب مردم باشید. قرار نیست جیبمان را خط بکشیم.

گیتی ۳۷ ساله از خلاقیت یک فروشگاه لباس بچه گانه تمجید کرد و گفت: من یک دختر سه ساله دارم. یک روز در حالی که خسته بود و گریه می کرد او را به بازار بردم. زودتر برای خرید به فروشگاهی رفتم که فروشنده نزدیک شد و از من خواست که دخترم را ببرم و او را سرگرم کنم تا بتوانم یک لباس مناسب انتخاب کنم. من مخالفت کردم و فروشنده گفت خانم این روال فروشگاه ماست. باید شرایطی را فراهم کنیم تا کسالت کودکان را کنترل کنیم. دیدم فرشی در گوشه مغازه انداخته شده و اسباب بازی های زیادی روی آن ریخته شده است. والدین نیز هنگام بازی با اسباب بازی، لباس های کودک خود را عوض می کنند. یکی از اتاق های پرو مجهز به میز تعویض پوشک بود، بنابراین هر مادری که نیاز داشت فرزندش را همان جا عوض کند. کار بسیار خوبی بود و به دلیل شرایط خوب مشتریان زیادی داشت. با هر خرید به کودک یک شکلات یا بیسکویت می دادند. راستش محصولات خوبی بود و قیمت ها هم مناسب بود.

دختر نوجوانی که با دوستانش برای خرید آمده بود گفت: فروشنده ها باید ما نوجوانان را درک کنند. باید چند لباس ببینیم و بپوشیم، سپس انتخاب کنیم. باور کن تو اون دو ساعت با دو تا فروشنده بحث کردیم که میگفتن وقتی قصد خرید نداری زحمت نکش تا اصلا اینطور نیست.

بهروز هم گفت: تقصیر آنهاست که گلایه می کنند که چرا قیمت را بالا می بری و می روی. هنگامی که چندین قیمت برای یک کالا دریافت می کنید، باید در اطراف خرید کنید تا ارزان ترین فروشنده را پیدا کنید.

خانم میانسالی همچنین گفت: به این سمنوی فروشان بگویید به جای تزیین سفره هفت سین، شب عید بین مردم سمنوی پخش کنند تا بخورند. اینکه چگونه چیزی غیرقابل خوردن می سازند کاملاً ناشناخته است!

زن جوان که دستانش پر از اجناس بود، گفت: فروش ظروف سفره هفت سین، امرار معاش بسیاری از مردم شده است. کیفیتش خوب نیست ولی قیمتش به اندازه قیمت شیشه اصل ژاپنیه. صادق باشید. قبل از اینکه به خانه برود ظرف هایش را می شکند.

در همین حال زن میانسالی در شب بیرم از قالیشویی ها گلایه کرد و گفت: ای کاش وجدان داشتند که قالی ها را بشویند. سه تا فرش به قالیشویی دادم بعد از دو هفته که آوردند نمناک بود و چند نقطه روی فرش تمیز نشد.

دختر جوانی از فروشنده لوازم آرایشی شکایت کرد و گفت: پارسال برای خرید عطر و لوازم آرایش به فروشگاهی در غرب تهران رفتم. فروشنده نادرست دو کالای تاریخ مصرف گذشته و یک کالای تقلبی داده است. سال گذشته اید صورت پر از جوش مرا دید، ملاقات کرد و بوسید. اجناس را بردم تا برگردم اما فروشنده قبول نکرد و من را متهم کرد که پوست حساسی دارم و نباید از لوازم آرایشی استفاده کنم! چطور وجدانشان می پذیرد که در شب عید اجناس نامرغوب و تاریخ گذشته به مردم بدهند. آیا این سوء استفاده نیست؟

منبع: روزنامه جوان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا