فرهنگی

چرا گریه نمی‌کنی؛ فیلمی حال خوب‌کن با پایان درخشان

نکته مهمی که علیرضا معتمدی به عنوان نویسنده فیلمنامه، بازیگر و کارگردان در «چرا گریه نمی‌کنی؟» رعایت کرده، اندازه نگه داشتن و دوری از ادعاهای بزرگ است.

به گزارش توسعه برند به نقل از فیلم‌نت، یکی از راهکارهای فیلمسازی توسط فیلمسازان جوان در کشورهای مختلف، روی آوردن به تولید آثار کم‌هزینه است. حتی در آمریکا که سیستم تولید متکی بر استودیو و کمپانی است نیز این جریان به شکل پررنگی حضور داشته و از میان این فیلمسازان جوان آدم های مستعدی هم بیرون آمده‌اند. در عین حال این سبک فیلمسازی ارزان راه را برای سوددهی بیشتر باز کرده و شاخک‌های کمپانی های بزرگ را برای صید استعداد حساس کرده است. در سینمای ایران و طی بیست سال اخیر، آرام آرام این جریان راه خود را پیدا کرده و منجر به تولید انبوهی از آثار با کیفیت‌های مختلف شده است. یکی از بااستعدادترین آنها علیرضا معتمدی است که پس از سال‌ها تجربه ژورنالیستی و داستان نویسی، رو به فیلمسازی آورده و هردو فیلم‌اش هم قابل قبول از آب درآمده است.

فیلم سینمایی «چرا گریه نمی کنی؟» دومین فیلم سینمایی علیرضا معتمدی است که به تازگی در بخش سینما آنلاین پلتفرم فیلم‌نت قرار گرفته و با توجه به قصه و نوع روایت‌اش می‌تواند گزینه‌ای مناسب برای علاقمندان سینمای ایران و به ویژه سینمای مستقل باشد.

معتمدی که پیش از این رضا را با بازی خود ساخته، این بار فیلمنامه‌اش را با محوریت مردی در آستانه میانسالی به نام علی نجات خلق کرده است. در سکانس نخست فیلم، تماشاگر به خوبی با علی و سرگشتگی‌اش آشنا شده و با لایه‌های درونی او مواجهه می‌شود. آدمی که در زندگی به بی‌تفاوتی مطلق رسیده و برای آن هم یک دلیل بزرگ تراشیده است. مرگ برادری جوان آن هم پس از مرگ پدر و مادر در سالیان دورتر. نقطه عطفی که معتمدی روی آن به خوبی مانور داده و کل قصه نیز براساس آن شکل گرفته، گریه نکردن رضا پس از مرگ برادر است. در عین حال فقدان هم تم اصلی کار به حساب می‌آید که به خوبی در کلیت آن گسترش پیدا کرده و نقشی کلیدی در شکل‌گیری علی به عنوان قهرمان دارد.

مردی بلاتکلیف و پادرهوا که زندگی و به خصوص کار در دنیای مدرن را رها کرده، در برابر همه چیز بی‌تفاوت بوده و حاضر به حرکت نیست. برای مثال به نوع رابطه او با دختر جوانی که قصد ازدواج با او را دارد نگاه کنید. همین طور جنس رابطه‌اش با همسری که فقط نامشان داخل شناسنامه همدیگر است و کیلومترها دورتر از یکدیگر زندگی می‌‌کنند! تلاش همسر برای آشنایی علی با مرد ساربانی که شباهتی فوق‌العاده به او داشته و سال‌ها پیش نیز برادرش فیلمی از او گرفته، نقطه عطف پرده میانی فیلمنامه به حساب می‌آید که به خوبی فاز قصه را عوض کرده و آن را به سینمای جاده‌ای نزدیک می‌کند. به خصوص اینکه علی همچنان نسبت به ساربان گارد داشته و نمی‌خواهد دست از سر افسردگی بردارد؛ چیزی که به نیمه دوم فیلم حس و حال خوبی بخشیده و سرانجام قهرمان فیلم را به تغییر وادار می‌‌کند، همین شخصیت جذاب و سرشار از شوخی و کنایه است که فیلم را به نقطه عطف دوم و رفتن به نقطه پایان می‌رساند.

 

معتمدی به عنوان بازیگر از اغراق پرهیز کرده و هیچ تلاشی برای آن که به چشم بیاید انجام نداده و تا توانسته به سمت واقعی‌تر کردن نقش رفته است؛ از گفتگوهای دونفره‌اش با دوست و رییس خود گرفته تا عمه جوان و نیز دختری که دوستش دارد. در دکوپاژ پلان‌ها نیز این پرهیز از اغراق و هر چه بیشتر به سمت سادگی رفتن کاملا مشهود بوده و تماشاگر آن را تا حدودی نزدیک به زندگی خود حس می‌کند. او از بازیگرانی که فیلم‌های بسیار در کارنامه داشته و برای مخاطب هم کاملا آشنا به نظر می‌رسند، بازی‌های یکدست و روانی گرفته است. از مانی حقیقی و هانیه توسلی تا فرشته حسینی و باران کوثری. یکدستی گروه بازیگران فیلم هم به اندازه‌ای است که داوران جشنواره فیلم فجر می‌توانستند به سبک برخی از جشنواره‌های جهانی به کل گروه بازیگران فیلم سیمرغ بهترین بازیگری را اهدا کنند. این در حالی است که نه تنها این اتفاق رخ نداده بلکه «چرا گریه نمی کنی؟» با وجود استقبال منتقدان و تماشاگران در جشنواره فیلم فجر با بی مهری مطلق مواجه شد!

 

نکته مهمی که معتمدی به عنوان نویسنده فیلمنامه، بازیگر و کارگردان در چرا گریه نمی‌کنی رعایت کرده، اندازه نگه داشتن و دوری از ادعاهای بزرگ است. همه اینها هم دست به دست هم داده و «چرا گریه نمی کنی؟» را به فیلمی حال خوب کن با پایانی درخشان تبدیل کرده که قابلیت برقراری ارتباط با مخاطبانی از طیف های مختلف را دارد.

محمد جلیلوند عضو انجمن منتقدان سینما

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا