نگاهی به سریال بازنده| گمشده در تاریکی
ژانر پلیسی بیشتر از سایر ژانرها متکی بر قواعد طراحی شده بوده و بیش از بقیه از کلیشههای آشنا بهره میبرد. اما در عین حال زیر شاخههای متنوعی داشته که هر یک طرفداران خاص خود را دارد. پلتفرمهای نمایش آنلاین در سراسر جهان توجه ویژهای به آثاری از این دست نشان داده و بخش مهمی از تولیدات سالیانه خود را به آن اختصاص میدهند. چرا که تماشاگران تضمین شدهای داشته و ریسک چندانی را متوجه تهیهکنندگان خود نمیکند. پلتفرمهای داخلی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بخش مهمی از سریال هایشان به ویژه در پنج سال اخیر در این ژانر و زیر شاخههایش میگذرد. آثاری که عموما محبوبیت فوقالعادهای پیدا کرده وگاه نیز جریانساز شدهاند.
توسعه برند به نقل از فیلیمو، سریال بازنده به کارگردانی امین حسینپور تازهترین نمونه در این باب به حساب میآید که به تازگی پخش آن از پلتفرم فیلیمو آغاز شده است. قسمت اول و اپنینگ کار در سریالهای پلیسی اهمیت حیاتی داشته چرا که باید در همان ابتدا میخ خود را محکم کوبیده و تماشاگر را تشنه ادامهاش نگه دارد. کاری که حسینپور در مقام نویسنده فیلمنامه و کارگردان انجام داده و در این مسیر از المانهای آشنای ژانر یاد شده به درستی بهره گرفته است. به ویژه سکانس نخست که اختصاص به معرفی کاراگاه حامد کیانی در مقام قهرمان داستان دارد و به شکلی موجز انجام میشود. اعتراف گرفتن از مردی متهم به تجاوز دختری پانزده ساله که زیر باد کتکهای حامد اعتراف میکند. روشی کاملا نامعمول که بخشی از روح متلاطم حامد را آشکار کرده و در عین حال روی حساسیتاش نسبت به بچه ها مانور میدهد. سکانس مربوط به گذشته حامد و تصادف منجر به مرگ پسر کم سن و سالاش که در نهایت به جدایی همسرش ختم شده، پازل قهرمان که یک زخم درونی عمیق هم دارد را تا حدودی تکمیل کرده و به مرور تماشاگر را هر چه بیشتر به سمتاش میکشاند.
امین حسین پور به عنوان کارگردان هم تلاش کرده تا از عناصری همچون: فیلمبرداری و طراحی صحنه برای شکل دادن به فضای بصری سریالاش بهره ببرد. اتفاقی که به شکل مطلوبی در قسمت نخست رخ داده و فضای کار تماشاگر علاقمند به سریالهای معمایی را ترغیب به تماشای ادامه آن میکند
کاوه و ارغوان امینی دیگر شخصیتهای محوری سریال به حساب میآیند که در همین قسمت نخست به اندازهای که باید معرفی شده و میتوان پیچیدگی را صفت بارز هر دو به حساب آورد. نریشنهای ارغوان نیز نقش مهمی در پیشبرد داستان و معرفی شخصیتها داشته و ریتم مناسبی به کار بخشیده است. از آشناییاش با کاوه و ازدواج تا بچه دار شدناش. ناپدید شدن بچه این دو هنگامی که مهمان خانه همسایهشان آوا هستند، نقطه عطف قسمت اول را رقم زده و قصه را وارد فاز تازهای میکند. جایی که هر یک از شخصیتها به شکل مظنون درآمده و حال حامد کیانی باید این معمای پیچیده را حل کند. حسینپور که فیلمنامه بازنده را با برداشتی آزاد از رمان زن همسایه به قلم شاری لاپنا نوشته، ریزهکاریهای زیادی در شروع سریال به کار گرفته و در عین حال به خوبی کاشت اطلاعات انجام داده است. برای مثال میتوان به گذشته ارغوان و اتهاماش به قتل غیرعمد همکلاسیاش در پانزده سالگی و درگیر افسردگی پس از زایمان ماندن او اشاره کرد که کدهای خوبی به تماشاگر درباره او داده و کنجکاوی برانگیز جلوه میکند. همین طور شخصیت مرموز آوا و اطلاعاتی که حمید برادرش درباره او به ارغوان میدهد و تئوری خیانت کاوه را کمی پررنگ میکند. البته نمیتوان از کنار شخصیتهای مکملی همچون: مادر و ناپدری ارغوان به سادگی عبور کرد که قطعا در قسمتهای بعدی نقشی کلیدی در پیشبرد داستان ایفا میکنند. در عین حال فیلمنامه بازنده رگههایی از نوآر را با خود دارد که روی المانهای ثابت آن همچون: باران، سیاهی شب و … مانور داده میشود.
امین حسین پور به عنوان کارگردان هم تلاش کرده تا از عناصری همچون: فیلمبرداری و طراحی صحنه برای شکل دادن به فضای بصری سریالاش بهره ببرد. اتفاقی که به شکل مطلوبی در قسمت نخست رخ داده و فضای کار تماشاگر علاقهمند به سریالهای معمایی را ترغیب به تماشای ادامه آن میکند. برای مثال میتوان به انتخاب خانه کاوه و ارغوان اشاره کرد که فضایی کاملا اروپایی و البته قدیمی داشته و این کهنه بودن نقش مهمی در فضای بصری کار دارد. نکته دیگر، ریتم مناسب بازنده است که سرضرب و بدون لکنت پیش رفته و تماشاگر خود را خسته نمیکند. علیرضا کمالی هم برای ایفای نقش کاراگاه حامد کیانی انتخاب کاملا مناسبی است که کاملا با شخصیت چندوجهی حامد جفت و جور شده و میتواند به ستاره بازنده تبدیل شود. همین طور سارا بهرامی در نقش ارغوان که به واسطه فیزیک چهره و شکنندگیای که در صدایش موج میزند، توجه و همذاتپنداری تماشاگر را برمیانگیزد.