یادداشت اقتصادی

مسائل اقتصادی و اجتماعی ایران نیازمند چرخش است

جواد صالحی‌اصفهانی در گفت‌وگو با «آینده‌نگر» از چالش‌های پیش ‌روی اقتصاد ایران می‌گوید

این روزها وضعیت اقتصاد ایران خوب نیست. نرخ رشد پایین اقتصادی، تورم بالا، بیکاری، تحریم و همزمانی این مشکلات باعث شده که عرصه بر اقتصاد تنگ شود و خیلی‌ها انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهوری را آخرین فرصت برای ایران می‌خوانند. اما جواد صالحی‌اصفهانی، اقتصاددان به وضعیت ایران بدبین نیست و می‌گوید دولت باید به دنبال رفع ناترازی‌ها باشد و بنگاه‌های اقتصادی از مسئولیت اجتماعی خود غافل نشوند. این گفت‌وگو را بخوانید.

«چه باید کرد؟»؛ «اولویت سیاست‌گذار برای عبور از مشکلات اقتصادی چه باید باشد؟» پرسش‌هایی کلان با پاسخ‌های سخت. این روزها وضعیت اقتصاد ایران خوب نیست. نرخ رشد پایین اقتصادی، تورم بالا، بیکاری، تحریم و همزمانی این مشکلات باعث شده که عرصه بر اقتصاد تنگ شود و خیلی‌ها انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهوری را آخرین فرصت برای ایران می‌خوانند. اما جواد صالحی‌اصفهانی، اقتصاددان به وضعیت ایران بدبین نیست و می‌گوید دولت باید به دنبال رفع ناترازی‌ها باشد و بنگاه‌های اقتصادی از مسئولیت اجتماعی خود غافل نشوند. این گفت‌وگو را بخوانید.

* با انتخاب آقای پزشکیان رئیس‌جمهوری ایران، خیلی‌ها معتقدند که این انتخاب آخرین فرصت برای رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور است. شما چه ارزیابی‌ای از این فرصت دارید و اگر این فرصت، آخرین فرصت سیاست‌گذار برای عبور از چالش‌ها باشد، اولویت‌های اقتصاد ایران چگونه باید تعیین شود؟

من با آخرین فرصت خیلی موافق نیستم؛ جوامع پیش می‌روند و این نیست که فرصتی باشد و دیگر هیچ فرصت دیگری پیش نیاید. این طور نگاه کردن به موضوع بدبینانه است؛ فرصت هست و با وجود تحریم‌ها و مشکلات سیاست‌گذاری‌های داخلی، هنوز فرصتی هست که بشود چرخشی در مسائل اقتصادی و اجتماعی ایران انجام داد. یک سری مشکلات هست و سیاست‌هایی هست که با این مشکلات برخورد می‌کنند که می‌شود اینها را اولویت‌بندی کرد و این دو یکسان نیستند؛ زیرا ممکن است ‌مسئله‌ای را مهم ببینید، ولی پاسخ خوبی برایش نداشته باشید؛ یعنی سیاست‌هایی که بتوانند مستقیماً روی آن مشکل اثرگذار باشند در دسترس نباشد؛ بنابراین مشکل اصلی را کنار می‌گذارید و به سراغ مشکل دوم می‌روید که برایش سیاست‌هایی دارید و ممکن است قابل انجام و مؤثر باشد.

* ابتدا باید تصویر روشنی از وضعیت اقتصادی و مشکلات آن ارائه شود. مثلاً از کسری بودجه به عنوان بزرگترین معضل اقتصاد ایران یاد میشود. حتی بعضی از اقتصاددان‌ها هشدار می‌دهند که اگر این کسری بودجه برطرف نشود، به یک ‌مسئله امنیتی تبدیل می‌شود.

اولویت‌بندی مسائل کافی نیست که مثلاً بگوییم این ‌مسئله از همه بزرگ‌تر است و به سراغش برویم و آن را انجام بدهیم. مهم‌ترین ‌مسئله تورم یا بیکاری است و شاید با تورم موثرتر بشود درگیر شد و سیاست‌های پولی را عوض کرد و سیاست‌هایی در نظر گرفت که تورم را پایین بیاورد؛ ولی ممکن است نتوانیم در ‌بی‌کاری جوانان طی یک سال آینده کاری بکنیم. به نظر من با این که ممکن است تورم در اولویت نباشد، اما از نظر راه حل و سیاست‌پذیری در رده اول می‌نشیند. مشکل اصلی تحریم‌هاست و اگر بتوانیم تحریم‌ها را برداریم یا آنها را کم کنیم بهتر می‌شود با ‌مسئله ‌بی‌کاری و یا فقر رو به رو شد. خیلی خوشبین نیستم که تحریم‌ها کم شود؛ چون رفتار امریکایی‌ها خیلی قابل پیش‌بینی نیست که می‌خواهند چه‌کار کنند و عده‌ای از آنها فکر می‌کنند چون ایران تحت فشار است و مشکلات اقتصادی دارد، همان طوری بماند برای امریکا بهتر است تا این که کمکش کنند که به شکلی از مخمصه دربیاید و بخواهند آشتی کنند. لذا یک نوع بدبینی دارم به نسخه‌ای که شروعش این است که تحریم‌ها کاهش یابد بتواند مسائل را حل کند. حتی با وجود تحریم‌ها هم یک سری کارها هست که می‌شود انجام داد. با این تورم ۴۰ درصدی که داریم نمی‌توان به آینده خوش‌بین بود ولذا باید این را در اولویت گذاشت.

* مشخصه اقتصاد ایران چیست که به‌نوعی همزاد تورم شده است؟

نحوه کاهش تورم تقریباً شناخته شده است که اولاً شوک‌های ارزی تا حد امکان کم می‌شود. این شوک‌های ارزی در گذشته از طریق تحریم‌ها می‌آمده و اگر بشود قدری این شوک‌ها را کنترل کرد. دولت نقش دارد در این‌که بتواند شوک‌های ارزی را مدیریت کند. اگر ترامپ انتخاب شود اولین کاری که می‌کند این است که شروع به های و هوی می‌کند که این کار و آن کار را با ایران می‌کنیم و این یک شوک ارزی ایجاد می‌کند؛ چون زمانی که انتخابات نزدیک می‌شود عده زیادی وقتی می‌بینند می‌خواهد برنده شود شروع به خرید دلار می‌کنند تا بعداً که دلار بالا رفت بفروشند یا فکر می‌کنند چون قرار است دلار گران شود وقت خوبی است که ثروت خود را به خارج ببرند یا جنس بخرند. به انحای مختلف احتمال انتخاب شدن ترامپ یک شوک ارزی در ایران ایجاد می‌کند که شاید از اکتبر شروع شود که به شکلی می‌شود با این مبارزه کرد؛ مثلاً ذخیره ارزی را برای آن موقع نگه داشتن به جای این‌که الان همه‌اش را خرج کنند که برای اقتصاد ایران یک سم مهلک است تا بتوانند بگویند دولتی که به آقای پزشکیان تحویل داده شده با دلار ۵۵۰۰۰ یا ۵۰۰۰۰ تومانی بوده و ذخایر ارزی را مصرف کنند باعث می‌شود یک شوک ارزی در آخر ماه اکتبر و نوامبر به ایران وارد شود که تورم ایجاد می‌کند. این شوک‌های ارزی که تورم ایجاد می‌کنند در تاریخچه اقتصاد ایران کاملاً قابل مشاهده است. دوم این که هزینه‌های جاری را تا حد امکان کاهش بدهیم و از سیاست‌هایی مثل افزایش دستمزدها به نسبت بالا رفتن تورم پیروی کنیم که به نظر می‌رسد سیاست عادلانه‌ای است، ولی تورم را در اقتصاد نهادینه می‌کند؛ لذا چنین سیاست‌هایی سیاست‌های ضد تورمی هستند و ممکن است به تورم جهت پایین بدهند که خود همین کافی است. انتظارات تورمی فقط در سطح تورم نیست و مقداری از انتظارات تورمی به جهت تورم مربوط می‌شود و اگر انتظارات تورمی از حالتی که به طرف بالا می‌رود به طرف پایین بیاید یک موفقیت خیلی بزرگ است. لازم نیست انتظارات تورمی از ۴۰درصد به ۲۰درصد بیاید و این که تورم از ۴۰درصد بالاتر نرود و همین طور پایین بیاید خودش یک موفقیت است. در سیاست‌های بانک مرکزی و گفتار مسئولین می‌شود رویشان حساب کرد که چنین دیدی دارند که حتماً باید نرخ تورم کاهشی شود یا نه و بعد در سیاست‌های پیچیده‌تر می‌رود.

*البته هنوز به نظر نمی‌رسد تصویر روشنی از وضعیت اقتصاد ایران مثل آمارهای نظام بانکی، بازار سرمایه، صندوق بازنشستگی، حوزه آب و انرژی و سایر حوزه‌ها وجود داشته باشد. نکته دیگر هم اینکه ساخت اقتصادی ایران به دلیل تحریم‌ها آسیب جدی دیده و سیاست‌گذار با یک وضعیت مبهم و دشواری رو به رو است. با این پیش‌فرض چطور می‌شود برنامه‌ریزی‌ها را پیش برد؟

باید از یک جا شروع کرد. به نظرم از کاهش تورم شروع کنیم و بگوییم می‌خواهیم تورم حالت کاهش داشته باشد که اگر امسال ۴۰درصد است به ۳۵درصد، ۳۰درصد و ۲۰درصد برسد و مردم قانع شوند که تمام ارگان‌های دولت در این راه گام برمی‌دارند و انتصاب وزیر اقتصاد، سازمان برنامه و رئیس بانک مرکزی کمک می‌کند تا بتوانند انتظارات مردم را در این جهت تقویت کنند. اگر سیاست‌ها را درست کنند و منتظر بمانند آمار بیاید و بعد مردم معتقد شوند کار سختی است و با حرف زدن هم کار درست نمی‌شود. باید قدم‌هائی برداشت که جهت سیاست را مشخص می‌کنند و آمارها را شفاف کردن بهتر است.

*مخدوش بودن آمارها سیاست‌گذار و جامعه را دچار سردرگمی می‌کند.

 کاملاً درست است، ولی دو نوع روشن کردن است؛ یکی برای ما روشن کنند؛ یعنی آمار را بیرون بدهند و از روی سایت برداریم و یکی دیگر توضیح دادن مسائل برای مردم است به حالتی که بفهمند و متقاعد شوند که دولت می‌خواهد جهت سیاست را روشن کند و آمار را با صراحت برایشان توضیح دهد. این‌که بانک مرکزی سیاست‌هایی را اختیار کند که مردم دقیقاً نمی‌دانند قرار است چه‌کار کنند، چیست و باید صبر کنند شش ماه دیگر قیمت‌ها نشان دهد که چه‌کاری انجام شده است، یعنی به انتظارات تورمی توجهی نشده است. یک مشکل بانک مرکزی این است که وبسایت درست و حسابی ندارد؛ مثلاً نوشته آخرین آمار روز، رویش می‌زنیم، آمار سال گذشته است. در یک اقتصاد مدرن باید وبسایت بانک مرکزی و مرکز آمار از بهترین وبسایت‌ها باشند که اطلاعات کامل و خیلی دقیق به مردم بدهند. وبسایت مرکز آمار خیلی بهتر از بانک مرکزی است. اما متاسفانه از خارج از ایران دسترسی به آن همیشه میسر نیست. یکی از کارهایی که آقای پزشکیان می‌تواند بکند بهبود اطلاع‌رسانی سیاست‌های اقتصادی و پیامدهای آنها از طریق وبسایت‌های مرکز آمار و بانک مرکزی است. مثلاً بانک مرکزی در مورد تورم باید توضیح دهد که در هر ماه دلیل تغییر قیمت‌ها چیست، که مثلاً به خاطر فلان چیز پول چاپ کردیم. در حال حاضر بیشتر توضیح مربوط به اقلام تورم است تا دلیل تورم. این یک دید متفاوتی از تولید آمار و گفتمان با مردم عادی است. هزاران بازیگر اقتصادی می‌خواهند اطلاعات را بگیرند و روی این اطلاعات تصمیماتی می‌گیرند که این تصمیمات روی اقتصاد اثر می‌گذارد. بنابراین شفاف‌سازی نقش مهمی در کنترل تورم دارد.

*چرا فکر می‌کنید رفع تحریم‌ها به نتیجه سریع نمی‌رسد؟

جنگ غزه و هجومی که اسرائیل به ارتباطات جمعی امریکا و ذهن امریکایی‌ها آورده وضع را خیلی سخت کرده است. زمانی اسرائیل آرام بود و فقط با برجام مخالفت می‌کرد و الآن وضعیت فرق کرده. چندی پیش قانونی در کنگره آمریکا مطرح شد که برای مطبوعات گفتن اینکه چند کشته در غزه بر مبنای آمار دولت حماس هست قدغن شد. فضای امریکا از این جهت خیلی عوض شده و جو بدی حاکم شده است. در دوران انتخابات هم ‌مسئله بدتر می‌شود برای اینکه لابی اسرائیل صد میلیون دلار برای این انتخابات گذاشته و از این طریق گفتمان انتخاباتی را کنترل می‌کند. در مورد خاورمیانه دید خانم هریس با آقای ترامپ فرق می‌کند و در نگاه به اسرائیل فرد متعادل‌تری است، ولی نمی‌شود روی آن حساب کرد. در جناح راست جنگ‌طلب می‌گویند الآن وقتش است که به حساب ایران برسیم و این تفکر غالب در میان دوستداران نتانیاهو و لیکود اسرائیل است که می‌گویند ایران ضعیف شده است و اگر الان کلکش را نکنیم دوباره نفسش تازه می‌شود و کار سخت‌تر می‌شود. این‌ها می‌گویند داشتیم اقتصاد ایران را نابود می‌کردیم و اوباما و کری برجام را درست کردند و ایران نفسی کشید و از این استفاده کرد و ترامپ هم که آمد این را به هم بزند دیر شده بود و ایرانی‌ها نفس تازه کرده بودند و به چین و روسیه نزدیک شدند و موشک بالستیک درست کردند و کار سخت شده است. ‌افراط‌گرایان ‌واشینگتن این‌طور می‌بینند که آقای پزشکیان یک فرصت تنفس برای ایران است و باید جلویش را گرفت. دشمن اصلی آقای پزشکیان اینها هستند و ترور هنیه در تهران بی‌ارتباط با این سیاست افراطی نبود. ناامیدم که این جناح امریکایی‌ها قبول کنند ایران رشد اقتصادی داشته باشد و تحریم‌ها کاهش یابد. این‌ها با خود می‌گویند اگر کمی تحریم‌ها را شل کنیم یک سال دیگر دوباره بر سر همین سیاست‌ها برمی‌گردند، لذا برنمی‌داریم؛ بنابراین به برداشتن تحریم‌ها  خوشبین نیستم.

*در چنین شرایطی چه باید کرد؟

بدون کاهش تحریم‌ها شاید بتوان نفت صادر کرد، اما کار اصلی صادرات کالاها و خدمات غیر نفتی است که با مشکل تحریم‌های مالی و عدم دسترسی به نظام بانکی بین‌المللی روبرو می‌شود. تحریم‌ها بر دو نوع‌اند؛ یک نوع تحریم نفتی و ارزی و یک نوع تحریم تجاری است. مشکلات اقتصادی ایران از راه کاهش تحریم‌های نفتی قابل حل است ولی این کار یک نوع بازگشت به گذشته است و یک حالت مسکن دارد که پولی آزاد شود و جنس‌هایی به ایران بیاید یا نفت بفروشیم. تحریمی که جلوی رشد و توسعه اقتصادی ایران را گرفته تحریم‌های تجاری است؛ مخصوصاً تحریم‌های بانکی که کل اقتصاد ایران را درگیر کرده است و امریکایی‌ها به اینها آگاه‌اند.

البته خیلی از اصلاحات داخلی را با وجود تحریم‌ها می‌شود انجام داد؛ مثل کاهش انتظارات تورمی و آزاد کردن پول‌های مسدودشده که با مذاکرات محدود قابل انجام‌اند.

*اگر راه حل این باشد که تحریم‌ها کاهش یابد و ارز وارد کشور شود تا تولید رشد کند، و چنین نشود در آن صورت چه باید بکنیم؟

 می‌شود معادله داخلی اقتصاد ایران را بهبود داد که به بودجه دولت و این‌که شوک‌های ارزی نیاید برمی‌گردد که به نوعی رفع ناترازی‌های اقتصاد است که گفتنش آسان است؛ ولی چون روی هم انباشته شده کار سختی است. یکی از این ناترازی‌ها که قابل حل‌تر است ناترازی قیمت‌های مصرف انرژی است. اگر بخواهیم به ناترازی انرژی دست ببریم باید قیمت را بالا ببریم و اگر قیمت بالا برود تورم می‌شود و تورم هم مشکل اصلی ماست، پس در این راه باید با احتیاط قدم برداشت. اما در دستور کار قرار دادن یک سیاست کلی خیلی اهمیت دارد، مخصوصاً وقتی رئیس جمهور جدید آمده و باید بتواند اولویت‌ها را ترسیم کند و بگوید می‌خواهد کدام را انجام بدهد و کدام برای بعداً است. این‌که آقای پزشکیان اعلام کند که قیمت بنزین و گاز به خاطر قاچاق، مصرف بالا و ناعدالتی این نوع مصرف قابل تداوم نیست بسیار مهم است. ولی تاکید باید روی اهداف باشد نه افزایش قیمت‌ها. اینکه هدف از افزایش قیمت از بین بردن ناعدالتی در توزیع گاز و بنزین است باید تاکید شود، همین‌طور افزایش همگام کمک‌های جبرانی نقدی که می‌توان توضیح داد که مثلاً اگر بتوانیم تورم را در یکی دو سال آینده به زیر ۲۰درصد برسانیم قیمت‌های انرژی را تغییر خواهیم داد. اگر مردم این را بدانند تصمیم می‌گیرند که امروز ماشین پرمصرف بنزینی نخرند. سیاست‌هایی بین قیمت‌گذاری صحیح و مصرف صحیح هست؛ مثلاً کارت سوخت می‌تواند کمک کند که بدون بالا بردن قیمت مصرف را مدیریت کرد. کارت‌های هوشمند بنزین می‌توانند هزینه را برای کسانی که مصرف بالا دارند یا در جاهای گران شهر بنزین می‌زنند تغییر دهند. یعنی یک نوع تغییر و سهمیه‌بندی در مصرف بنزین ایجاد کرد که شبیه بالا بردن قیمت کار می‌کند و این را در مصرف گاز، برق و بنزین می‌بینید، چون می‌شود رویش متراژ گذاشت که اثر تورمی‌اش خیلی کمتر است.

*در واقع قیمت و مصرف سطح‌بندی شود؟

بله، کارت سوخت بنزین و قیمت‌های تصاعدی که برای برق، آب و گاز هست در مدیریت مصرف و عدالت خیلی مهمند. در وهله اول قیمت بازار بهترین راه حل این ‌مسئله است. در درجه دوم وقتی درگیر تورم هستیم کمی از این عقب بیاییم و به سراغ بهینه دوم بیاییم که قیمت‌ها تصاعدی باشد، مصرف مدیریت شود و عدالت تا حدی برقرار گردد. این نوعی عقب‌روی از طرز تفکری است که در اقتصاد ایران زیاد وجود داشته و این است که اگر از ما بپرسند قیمت چه باشد، باید بگوییم آزاد باشد، بدون توجه به عواقب توزیعی آن. اگر بازار طوری عمل کند که بازیگران اقتصادی از این بازی بیزار شوند، این بازی به درد کسی نمی‌خورد. مثلاً اگر بازار کار طوری است که کارگر ساده نتواند خوراک خانواده‌اش را تأمین کند، باید دولت نوعی دخالت داشته باشد، از طریق حداقل دستمزد یا یارانه. گفته‌های آقای پزشکیان نشان می‌دهد که به مقوله عدالت و نقش بازارها واقفند؛ مثلاً گفتند در آموزش و بهداشت نقش بازارها نمی‌تواند کامل باشد. اکثر اقتصاددان‌ها روی ناکارآمدی بازارهایی که در آنها مشکل نامتوازن بودن اطلاعات هست اتفاق نظر دارند. بخصوص در بازارهای آموزش و بهداشت، که دو مشکل دارند؛ یکی مشکل اطلاعات است که اطلاعات تولیدکننده با خریدار فرق می‌کند، و دیگری این‌که سرمایه‌گذاری در بهداشت و آموزش در دست افراد نیست بلکه به خانوده و مکانی که در آن متولد می‌شوند بستگی دارد. بطور کلی بازارها علاقه‌ای به حفظ برابری فرصت ندارند و این کارشان نیست. مثلاً در ایران عموماً مدرسه خصوصی بهتر از دولتی است. اما نه فروشنده که این خدمات را می‌دهد و نه خریدار (خانواده) به فکر برابری فرصت نیستند. این ضعف بزرگ بازارهاست که برابری فرصت را در نظر نمی‌گیرند و حفظ برابری فرصت برعهده دولت است. کسانی که می‌گویند باید نقش دولت کم شود تا بازارها بیایند این نکته را نادیده می‌گیرند، یا عدالت در اقتصاد را مهم نمی‌دانند. برابری فرصت جزو اصول لیبرالیسم است که خیلی از طرفداران بازار آزاد خود را مدافع لیبرالیسم می‌دانند. آقای پزشکیان می‌تواند نگاه برابری فرصت را در جامعه ایران بهتر جا بیندازد. البته این دوگانگی در غرب هم هست، این که اگر بازارها عیبی دارند خیریه‌ها می‌توانند آن را جبران کنند و کار دولت نیست. در ایران نمی‌شود تمام مشکلات بازار را به دوش کمیته امداد و خیریه‌ها گذاشت.

* منتقدان اقتصاد دولتی، معتقدند که دولت از هر حوزه‌ای قلمروزدایی می‌کند؛ از قیمت‌گذاری دستوری گرفته تا حضورش در بازار ارز و همه بازارهای خرد و کلان و کوچک کردن بخش خصوصی و… الآن گفته می‌شود نرخ تأمین مالی بخش خصوصی بالاتر از نرخ بعد از جنگ است که به دلیل رفتارهای دولت در حوزه خرد و کلان است. در چنین چالش گفتمانی چه باید کرد؟

اگر بخواهیم سیاه و سفید کنیم، تمام موضوعات مهم را از دست می‌دهیم. این که دولت خوب یا بد است سؤال نیست. می‌بینیم دولت بد عمل می‌کند، ولی این تبدیل نمی‌شود به این که بگوییم دولت بد است بازار خوب است و باید بدانیم حد وسطی هست که به دنبالش برویم. مثلاً در سال ۱۳۹۰موقعی که از بین بردن یارانه بنزین و انرژی پیش آمد، بسیاری از اقتصاددانان به دادن یارانه نقدی اعتراض داشتند، بون توجه به اینکه حداقل برنامه، منبع یارانه نقدی ثروت ملی بود، یعنی نفت و گازی که از زیر زمین درمی‌آید. البته قبول دارم که در عمل، بخشی از یارانه نقدی با چاپ پول که از مالیات هم بدتر است تأمین شد. من هم با یارانه نقدی که از مالیات باشد موافق نیستم، ولی ایران در این مخمصه نیست که تنها راه از بین بردن فقر مالیات گرفتن از افراد مولد و کارآفرین باشد. وقتی سیاستی مثل سیاست یارانه بنزین پیش می‌آید صحبت ازدولت و غیر دولت نیست بلکه صحبت از سیاست معقول و غیر معقول است. به نظرم سیاست معقول این است که اگر قیمت را بالا بردیم یارانه نقدی بدهیم. در دولت آقای روحانی چون بیشتر اقتصاددانانش از مخالفان طرح هدفمندی بودند به لزوم یارانه توجه نکردند و لذا در سال ۱۳۹۸ اعلام افزایش قیمت بنزین بدون صحبت از یارانه نقدی انجام شد که باعث اعتراض‌های دامنه‌دار شد. حالا با این پیشینه افزایش بهای بنزین سخت شده است و در این انتخابات هم دیدیم و همه می‌گفتند قیمت بنزین را بالا نمی‌بریم. بنظر من به جای این که بگوییم قیمت بنزین را بالا نمی‌بریم، بهتر است بگوییم که می‌خواهیم فعلاً بنزینی را که به همه تعلق دارد به دهک بالا ۱۰ برابر دهک پایین بدهیم. آن‌وقت ببینیم مردم با این موافق هستند یا نه؟ ببینیم مردم موافقند که که هر روز ۱۲ لیتر به هر نفر در دهک بالای جامعه بدهیم و یک لیتر به دهک پایین یا نه. اشتباهی که ممکن است الآن پیش بیاید این است که دولت جدید گفتمان فقر و عدالت اقتصادی را به نفع کاهش تورم و بهبود فضای کسب و کار کنار بگذارد. یک مثال دیگر از این دوگانگی در مورد نرخ از پیش آمده است. یکسان کردن نرخ ارز سیاست خوبی است و اگر ارز کشور از صادرات کالاها می‌آید درست نیست که دولت تصمیم بگیرد که صادرکننده آن را به چه نرخی بفروشد. ولی در کتاب‌های درسی اقتصاد ننوشته‌اند که اگر بیشتر درآمد ارزی با صدور نفت در دست دولت است آن را باید به چه نرخی بفروشد. ولی بعضی از اقتصاددانان ایران طوری حرف می‌زنند که انگار جواب این سؤال را بازار آزاد ارز می‌تواند بدهد. تک‌نرخی وقتی معنی می‌دهد که بازار پاسخ این سؤال را دارد و نرخ بهینه را تعیین می‌کند و دولت باید ارز خود را به همان نرخ بفروشد. آیا معنی تک‌نرخی این است که اگر گروهی خواستند سرمایه‌شان را از ایران بیرون ببرند و حاضر بودند بابتش ۷۰۰۰۰ تومان برای هر دلار بدهند بانک مرکزی هم همان زمان باید تمام ارزش را به همین ۷۰۰۰۰ تومان بفروشد؟ به این صورت آوردن شوک‌ها به درون اقتصاد ایران درست نیست.  بنابراین اصل چندنرخی بودن مشکلی است که با آن درگیریم و در شرایط حاضر راه حلش مدیریت نرخ ارز است نه تک‌نرخی کردن به هر قیمت. همه می‌دانند که چندنرخی بود ارز مضرات فراوانی دارد، اما حل مشکل حواله دادن آن به بازار آزاد نیست. متاسفانه مشکلات اقتصاد ایران طوری است که راه حل‌های ساده‌ای که در کتاب‌ها و اقتصاد توصیف شده‌اند کارآمد نیستند، و سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران بیشتر هنر است تا علم.

* شرایط پیش روی اقتصاد کشور را در پیشبرد ‌مسئله رفع ناترازی انرژی یا قیمت‌گذاری انرژی را چطور می‌بینید؟ چه موانع عملکردی و دیوانی بر سر حل این ‌مسئله وجود دارد؟

کار سختی است چون تورم خیلی بالاست و تا کمی پایین نیاید نمی‌شود روی قیمت‌ها کاری کرد و از این نظر کار درستی است که قیمت‌ها را بالا نمی‌بریم؛ ولی این ناعدالتی باید از طرق دیگر کاهش یابد، از جمله از طریق قیمت‌گذاری تصاعدی روی مصرف. کارت سوخت و کنتورهای آب و برق مهم‌اند و فهماندن این به مردم که این یک بدیل است وقتی نمی‌توانیم قیمت‌ها را بالا ببریم. مکانیزم بازار مکانیزم مهمی است ولی عیب‌هایی دارد و یکی این است که وقتی می‌خواهیم تورم را کنترل کنیم افزایش قیمت درست نیست. من نمی‌دانم که اگر به اقتصاددانان برجسته دنیا بگویید شرایط این طوری است چه توصیه می‌کنند. بنظر من در کوتاه‌مدت کنترل مصرف از طریق اعمال قیمت تصاعدی به کمک کنتور و کارت مصرف بهترین راه است.

در دو موردی که در این گفت‌وگو مطرح شده‌اند، قیمت‌گذاری انرژی و ارز، نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در ‌این موارد راه حل ساده‌ای مثل کنار کشیدن دولت از قیمت‌گذاری وجود ندارد. به طور کلی باید در طرز فکری که خیلی بازارمحور شده تجدید نظر کنیم؛ مخصوصاً در شرایطی که رئیس جمهور جدید آمده و به بهبود عدالت اقتصادی و اجتماعی تکیه دارد. نباید نگران این باشیم که اگر دولت در حوزه بهداشت، آموزش و یا توزیع بنزین آمد حتماً بد است. در ارز کاملاً مشهود است که بیرون رفتن دولت از بازار معنی نمی‌دهد چون دولت است که ارز را می‌آورد ولذا در بازی است. پس باید به سراغ راه ‌ل بهینه دوم برویم.

*راه حل چیست؟

 در مورد ارز، تا وقتی درآمد ارزی خیلی محدود است و دولت مکانیزمی ندارد که اگر کسی دلار را ۷۰۰۰۰ تومان می‌خرد بخشی از آن را به کسی که در صف خرید مرغ است بدهیم، مجبوریم برای جلوگیری از اینکه قیمت مرغ چنان بالا برود که افراد کم‌درآمد قدرت خرید آن را نداشته باشند، از طریق تخصیص ارز عمل کنیم. اینکه همه ارز یارانه‌ای به سفره خانوارهای کم‌درآمد نمی‌رسد حرف درستی است اما در نباید در آن اغراق کرد. مثلاً می‌گفتند که تمام یارانه ارز ۴۲۰۰ تومانی حیف و میل می‌شود ولی همه دیدند وقتی که در سال ۱۴۰۱ آقای رئیسی یارانه ارز برای واردات مواد غذائی را برداشت، بهای آنها بشدت رشد کرد. در آن موقع ایشان ۴۰۰۰۰۰ تومان ماهانه به ۴ دهک پائین جامعه یارانه نقدی دادند، که باعث شد در سال ۱۴۰۱ فقر کم شود، که این را محاسبات بانک جهانی هم نشان داده است.

نمی‌شود گفت که باید ارز یک‌نرخی باشد و یارانه نقدی هم نیست یعنی هر که بامش بیش برفش بیشتر. این در جامعه ایران و در شرایط تحریم کار نمی‌کند، در شرایطی که مردم تحریمی را تحمل می‌کنند که خودشان سازنده‌اش نبودند. در این شرایط وظیفه دولت است که حداقل زندگی مردم را در شرایط تحریم حفظ کند. می‌گویند آقای طیب‌نیا ارز را در گذشته تک‌نرخی کرد و دوباره می‌تواند تک‌نرخی می‌کند. باید توجه داشت که ارز زمانی تک‌نرخی شد که کلی درآمد نفتی داشتیم. تک‌نرخی کردن الآن با آن زمان خیلی فرق می‌کند.

* اولویت‌گذاری برای ارائه راه حل‌ها کار سختی است و شاید تا حدی هم ناامیدانه؛ زیرا ارزیابی جامعه‌شناسان و استادان علوم سیاسی این است که برای تصمیمات بزرگ‌تر به سرمایه اجتماعی بزرگی نیاز است و نرخ سرمایه اجتماعی پایین ارزیابی می‌شود.

 بله، خیلی سخت است ولی در شرایط سخت نگاه دوباره به سیاست‌های اقتصادی می‌تواند از اشتباهات گذشته جلوگیری کند و چرخشی در جهت درست را هم رقم بزند. دولت آقای پزشکیان برای جامعه ایران یک فرصت است و می‌تواند کشور را قدری برگرداند به اصالتی که روی ‌مسئله اجتماعی زمان انقلاب متمرکز بود. ایران به عنوان یک کشور نفت‌خیز باید دولتش که تمام این ثروت را در دست دارد طوری عمل کند که آن را عادلانه تقسیم کند. یکی از دلایل نارضایتی قبل از انقلاب این بود که سیاست‌های شاه این کار را نمی‌کرد. انتظار مردم این است که بعد از انقلاب تمرکز دولت‌ها روی برخورداری عادلانه از ثروت ملی باشد. فکر می‌کنم هنوز این بحث ناتمام است و به همین دلیل است که می‌گویم دولت آقای پزشکیان یک فرصت است. کسانی که به توزیع عادلانه ثروت ملی کم بها می‌دهند، مانند آنها که یارانه نقدی برآمده از تولید نفت و گاز را گداپروری می‌خوانند، به موقعیت کشوری که برای رفع این تبعیض‌ها انقلاب کرده توجه نمی‌کنند. در کشوری که می‌خواهند درآمد نفتی عادلانه هزینه شود انرژی ارزان سیاست درستی نیست. و فروش آن با قیمت بالا بدون یارانه نقدی هم درست نیست. این هم شامل گاز و نفتی است که در ایران مصرف می‌شود و هم آنچه صادر می‌شود. مردم بعینه می‌بینند که درآمد از صادرات نفت که از طریق سازمان برنامه برای پروژه‌ها تخصیص داده می‌شود عادلانه مصرف نشده است. استفاده از زیرساخت‌ها در تهران و سیستان و بلوچستان یا روستاهای غرب ایران یکسان نیست. برای سیاست‌گذاران ساکن تهران حل مشکل ترافیک تهران و سهولت سفر به شمال یا لواسانات مهم‌تر است تا آب آشامیدنی خیلی از روستاها. این سازمان برنامه، سازمانی نیست که مردم ایران را به یک چشم بنگرد. تا زمانی که مردم اعتقاد ندارند که سرمایه ملی بطور عادلانه برای توسعه مناطق مختلف هزینه می‌شود، جائی برای یارانه نقدی که مساوی و بدون دخالت دولت به دست مردم می‌رسد وجود دارد.

*دولت پزشکیان باید چه مشکلاتی را چگونه حل کند؟

مهم‌ترین مشکل البته همان تورم است و بعد رشد پایین تولید ملی. اما در بعد وسیع‌تر، تغییر دادن گفتمان در این جهت که صحبت شد را نباید دست کم گرفت. نگاه دولت به اقتصاد و اینکه مردم درکشان از کارکرد ماشین اقتصاد چیست و تا چه حد برای آنان کار می‌کند بسیار مهم است. در کنار آزادی روزنامه‌ها و انتخابات سالم، سرمایه اجتماعی بستگی دارد به اینکه که مردم ببینند ماشین اقتصادی کشور مثل یک بازی است که شانس پیروزی در آن برای همه هست. کم بها دادن به سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های روستائی، مثل آب و برق و خانه بهداشت، که گاه خودش را در انتقاد از سیاست گازرسانی به روستاها نشان می‌دهد، ما را از این هدف دور می‌کند. درست است که برای بعضی روستاها گاز مایع کم‌هزینه‌تر از گاز لوله است، اما بیان آن باید با در نظر گرفتن اینکه برای یک روستائی هم دوطبقه کردن اتوبان صدر تهران ممکن است زائد بنظر بیاید همراه باشد. در این که دولت در ایران در جاهای زیادی دخالت بیجا و حتی مضر دارد شکی نیست. ولی عدم توجه به نقش مهم دولت در جاهائی که بازارها درست کار نمی‌کنند یا پیامدهای عملکرد آنها با عدالت اقتصادی منافات دارد هم از یک افراط به افراط دیگر پریدن است.

* جامعه فروپاشیده در نهایت به بنگاه اقتصادی هم ضربه می‌زند.

بنگاه‌هایی که فقط به فکر خود هستند به جامعه ضرر می‌زنند. بدترین اندرز اقتصادی آقای میلتون فریدمن که پرچمدار بازار آزاد بود، این بود که گفته بود تنها مسئولیت یک مدیر بنگاه در قبال سهامداران است. این نکته شاید در دهه ۶۰ میلادی خریدار داشت ولی بسیاری از اقتصاددانان آن را نقد می‌کنند. امروزه توجه به مسئولیت اجتماعی زیاد شده است، هم از نظر محیط زیست و هم توزیع درآمد. یک بنگاه در محله زندگی می‌کند و اگر هوای محله را آلوده و آبش را خراب کند خوب نیست. این عقیده آقای فریدمن که اگر بنگاه‌ها فقط به فکر سهامداران باشند و اگر سهامداران از آنها راضی هستند، همه چیز خوب است در دنیای امروز حتی در کشورهای با سرمایه‌داری پیشرفته قابل قبول نیست، چه برسد به ایران بعد از انقلاب. آقای پزشکیان می‌تواند درک جامعه را از اقتصادی که هم بر بازار متکی است هم با عدالت همخوانی دارد در عمل و در گفت‌وگو بالا ببرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا