«قهوه پدری» و قهوهای با طعم ذغالی!
توسعه برند؛ روابط میان افراد یک خانواده میتواند خط اصلی فیلمنامه یک سریال فارغ از ژانر آن باشد که داستانکهایی هم به آن وصل شده و قصه را پیش میبرند. این ایده کلی مورد توجه فیلمنامهنویسان زیادی قرار گرفته و سریالهای متعددی را شکل داده که بخش مهمی از آن را آثار کمدی تشکیل میدهند. چرا که سریالهایی از این جنس نیاز آنچنانی به شخصیتپردازی نداشته و تیپسازی آن را پیش میبرد. به ویژه تیپهای آشنا برای تماشاگر که از آن پیشزمینه ذهنی داشته و تنها اندکی ریزهکاری نیاز دارند. مهران مدیری یکی از شاخصترین چهرهها در باب تولید سریالهای کمدی در مقام بازیگر و کارگردان به حساب میآید که تمامی آثارش نیز با استقبال مخاطبان روبرو شده است. آخرین ساخته او «قهوه پدری» است که به تازگی قسمت نخست آن از طریق پلتفرم فیلمنت در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
مدیری که پیش از این سریالهای هیولا و دراکولا را با محوریت فساد مالی، پولشویی و ثروتهای بادآورده ساخته و از مولفههای کمدی سیاه خوبی در ساختار آن بهره گرفته، به نظر میرسد که در «قهوه پدری» هم همین روش را پیش گرفته است. «قهوه پدری» داستان خانواده مردی میانسال به نام جهانگیر است که در کنار همسرش سیمین و بچههایش سپیده، مجید و سعید زندگی میکند. آنها مستاجر عموی جهانگیر که خارج از کشور است، هستند و حال به خاطر بدهی بانک صاحبخانه در شرف به تخلیه آن هستند. در همان سکانس نخست و پس از معرفی جهانگیر و سیمین به عنوان شخصیتهای مرکزی، قضیه بدهی بانکی و توقیف خانه توسط بانک مطرح شده و حادثه محرک نخست رقم میخورد. از سوی دیگر، وضعیت کساد کتابفروشی جهانگیر نیز پیش کشیده شده تا مانع دیگری پیش روی قهرمان قرار گیرد. در عین حال در سکانس صبحانه خوردن اهل خانه اشارهای هم به شگرد جهانگیر در تهیه قهوه ذغالی میشود که یک کاشت اطلاعات برای استفاده در قسمتهای بعدی به حساب میآید. معرفی بقیه شخصیتها هم در همین زمان محدود انجام شده و بیش از هر چیزی روی بیکاری تقریبی آنها و مشکلات اقتصادی ناشی از آن مانور داده میشود. ضمن اینکه شوخیهایی هم با فضای مجازی به واسطه سعید و مجید انجام شده که میتواند برای مخاطبان جوانتر سریال جذابیتهای زیادی داشته باشد. برای مثال میتوان به آنلاین بودن همیشگی مجید و لایوهای اینستاگرامی پیچاش و نیز هکر بودن سعید اشاره کرد که این آخری شمایل رفتاری اش تناسبی با کارش ندارد! سپیده در نقطه مقابل برادرهای خود به عنوان یک نقاش و آرتیست قرار دارد اما وجه اشتراکاش با آنها عدم موفقیت در کار و بیپولی است! ملیسا هم به عنوان عروس خانواده در همین قسمت معرفی شده و یکی دو شوخی جذاب با محوریت او شکل میگیرد.
خشاب قرص اعصابی که سیمین در جیب جهانگیر پیدا میکند، تلاطمی در قصه به وجود آورده و شخصیتها را حول محور آن به تکاپو میاندازد. به ویژه سیمین که شخصیت مثبتگرای غلو شدهای داشته و برای حفظ خانواده واکنشهای انفجاری دارد. کارمند بانک بودن او، قصه را از فضای خانه بیرون آورده و شخصیتهای دیگری به کار اضافه میکند که از جمله میتوان به نجمالدین میخچالچی رییس شعبه و همسرش اشاره کرد. اولی از آن دسته شخصیتهایی است که در سریالهای مدیری به وفور یافت شده و لهجه نقش مهمی در شوخیهای خلق شده توسط او دارد. دومی هم مکمل میخچالچی بوده و رابطهای تیره و تار و سرشار از حسادت با سیمین دارد. گرفتن مهمانی برای جهانگیر از طرف اعضای خانواده و آمدن شر خر به خانه آنها، قسمت نخست را به سمت پایانبندی برده و در نهایت نقطه عطف بعدی را رقم میزند. جایی که به پیشنهاد جهانگیر و مخالفت اولیه سیمین، سرانجام خانواده سراغ مردی میانسال که خارج از شهر زندگی میکنند، میروند. پایانی مناسب برای قسمت اول که مخاطب را کنجکاو تماشای قسمت بعدی نگه میدارد. جهانگیر به عنوان قهرمان سریال شباهتهایی به هوشنگ شرافت شخصیت اصلی سریال هیولا دارد که شمایل ظاهریاش از عینک ته استکانی تا شکل حرف زدن نیز آن را تشدید میکند. سام درخشانی هم برای ایفای این نقش انتخاب نسبتا متفاوتی بوده و در کنار ژاله صامتی میتوانند به یکی از نقاط قوت «قهوه پدری» تبدیل شوند. هر چند که به نظر میرسد ستاره اصلی سریال کسی جز مهران مدیری نیست که ورودی جذابی هم برایش طراحی شده و در قسمت بعدی از آن رونمایی خواهد شد.
منبع: فیلم نت