عوامل تسلط دشمن از منظر قرآن
۱۴:۱۶ – ۰۵ مهر ۱۴۰۳
شکست و ناکامیها تلخ است و کسی بسادگی حاضر نیست تن به شکست دهد، زیرا شکستها و ناکامی به معنای از دست رفتن هدف و یا تاخیر زمانی رسیدن به آن است. تنها زمانی شکستها به یک امر مثبت تبدیل میشود که از آن، درس و پند گرفت و با شناسایی علل و عوامل ناکامی، به تصحیح و اصلاح روشها و یا امور دخیل دیگر اقدام کرد. بنابراین نمیتوان شکست را به عنوان امر مثبت و سازنده معرفی کرد مگر آنکه به درسآموزی از آن توجه داشت.
بر این اساس اگر کسی با شکست مواجه شود و به تحلیل علل و عوامل شکست و ناکامی نپردازد، میتوان گفت که در مسیر سقوط قرار گرفته است؛ زیرا شکست در هر حال به معنای از میان رفتن فرصتها و ظرفیتهای بسیاری است که گاه هرگز تکرار نمیشود. پس نمیتوان خود را با این مطلب گول زد که شکست مقدمه پیروزی است؛ زیرا شکستها تفاوتهای ماهوی و معنایی بسیار دارند و در برخی از حالات اصولا هرگز پیروزی تحقق نخواهد یافت و فرصتی برای جبران نیست. این گونه است که قرآن، به مسائل به شکلی توجه میدهد تا انسانها قدر فرصتها و ظرفیتها را بدانند و بسادگی تن به شکست ندهند.
یکی از شکستهای مهم برای جامعه، چیرگی دشمن است؛ زیرا با چیرگی دشمن بسیاری از فرصتها و ظرفیتهای جامعه از میان میرود و حتی میتوان گفت نسل یا نسلهایی، از دستیابی به موفقیتها و کمالات بسیار باز میمانند. نویسنده در این مطلب به بررسی آیات قرآن درباره مسئله نقش شکستها در زندگی انسان پرداخته و بر آن است تا ضمن بیان نقش آن در زندگی، عوامل چیرگی دشمن را توضیح دهد.
امید به پیروزی، عامل حرکت
انسانها موجوداتی هستند که با امید، زندهاند و همه حرکتها و نشاطشان از آن سرچشمه میگیرد. اگر کسی امیدی به زندگی و بقای آن در لحظات دیگر نداشته باشد، هرگز فعالیت و تلاشی نمیکند. این امید است که وی را به حرکت و تلاش وا میدارد.
هر حرکتی در انسان برای دستیابی به هدفی انجام میگیرد. هدف به عنوان علت غایی حرکت انسانی موجب میشود تا زندگی معنا و مفهوم دیگری به خود بگیرد. اهداف به شکل اهداف ابتدائی و میانی و غایی تعریف
میشوند؛ این گونه است که با دستیابی به اهداف ابتدایی، همین هدف به عنوان ابزار و وسیلهای برای تحقق به اهداف میانی به کار میرود و پس از دستیابی به اهداف میانی، اهداف میانی نیز به عنوان عامل مقتضی و ابزاری عمل میکند تا اهداف غایی و نهایی تحقق یابد.
هر کسی میکوشد تا به اهداف غایی خویش دست یابد و آرزوهایی را که به عنوان اهداف غایی تعریف کرده به دست آورد. رسیدن به هر یک از این اهداف و آرزوها، به معنای رسیدن به موفقیت و پیروزی است. بنابراین میتوان گفت که امید به پیروزی و موفقیت و دستیابی به اهداف است که به عنوان عامل حرکتها و فعالیتهای انسانی، خود را در زندگی بشر نشان میدهد؛ لذا هر شکستی، به معنای از دست رفتن هدف و یا دور شدن از آن است.
در این میان برخی از شکستها، در زندگی انسان سختتر است، زیرا شرایط جبران آن نیز بسیار دشوارتر میباشد و ممکن است آدمی هرگز به موفقیت و پیروزی که در انتظار آن بوده دست نیابد و یا به آن شکل برای او تحقق پیدا نکند. در برخی از شکستها، نه تنها آدمی توان و ظرفیت و فرصت خویش را از دست میدهد بلکه شکست ممکن است عامل چیرگی دشمنی شود که خود به عنوان یک مانع جدی در برابر پیروزیها و موفقیتهای آینده او عمل میکند. از این رو نمیتوان از مسئله شکست بسادگی گذشت و آن را مسئلهای ساده ارزیابی و تحلیل کرد.
بر این اساس برای دستیابی به موفقیت و پیروزی باید همه علل و عوامل شناسایی و راههای چیرگی دشمن را بست تا امکان آن را نیابد که بر شخص یا جامعه چیره شود و او را از موفقیتها و پیروزیهای آینده باز دارد.
لزوم شناسایی علل و عوامل شکست
چنانکه گفته شد برخی از شکستها مانع جدی در برابر انسان و جامعه است، زیرا به سبب این شکستها، عوامل بازدارنده و موانعی در برابر جامعه و شخص پدید میآید که اجازه موفقیت و پیروزی را به آنها نمیدهد و آنان را از دستیابی به بسیاری از موفقیتها و مقامات و ترقیات باز میدارد.
از جمله این شکستها میتوان به شکست در برابر دشمنان اشاره کرد که موجب غلبه و چیرگی دشمنان میشود. خداوند درباره علل و عوامل شکستها مسائل چندی را مطرح کرده است که در اینجا به برخی از آنها میپردازیم.
۱. اختلاف: بیگمان آنچه موجب پیروزی و موفقیت هر شخص و جامعهای است، اتحاد، انسجام و وحدت همه بخشهاست، زیرا در این صورت است که تمامی ظرفیتها برای دستیابی به هدف به کار گرفته میشود.
در هر انسانی اگر انسجامی میان روح و جسم وجود نداشته باشد و ذهن و روح شخص به چیز دیگری مشغول باشد، امید رسیدن به موفقیت بسیار کاهش مییابد. در جامعه نیز این گونه است، زیرا هماهنگی و همراهی همه بخشهای اجتماع است که ظرفیت بالایی را تولید میکند و به جامعه امکان این را میدهد تا بتواند به پیروزی برسد و در برابر دشمن ایستادگی کند. خداوند هر گونه اختلاف و عدم هماهنگی و انسجام میان بخشهای مختلف جامعه را عاملی مهم در شکستها معرفی میکند و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و آیات ۴۵ و ۴۶ سوره انفال تبیین میکند که چگونه اختلاف و نزاع موجب میشود تا توانمندیها و ظرفیتها به جای جهتگیری به سوی هدف واحد و یگانه، اصولا در مناطق مختلف به کارگرفته شود و یا حتی در مقابل هم قرار گرفته و موجب تضعیف و سستی شود؛ زیرا جامعهای که طبقات و قشرهای آن با هم اختلاف دارند به جای آن که همه توان و ظرفیت درونی خویش را برای تحقق اهداف جامعه به کار گیرند، صرف دفع طرف مقابل کرده و در اندیشه پیروزی بر بخش دیگر اجتماع میشود.
این گونه است که جامعه به جای آنکه به هدف خود دست یابد، هزینههای بسیاری را صرف میکند و نه تنها چیزی را به دست نمیآورد بلکه امکانات بسیاری را بی جهت هزینه میکند.
۲. غرور: از علل و عوامل شکست غرور و اعتماد به نفس بیش از اندازه افراد جامعه است. خداوند در آیه ۲۵ سوره توبه با اشاره به غرور مجاهدان به نیروی رزمی و تواناییهای مادی و لجستیکی خود تبیین میکند که چگونه غرور و اعتماد به نفس مفرط موجب میشود تا از خدا و امدادهای غیبیاش غافل شوند و در دام مکر و حیله دشمن افتند. بسیاری از جوامع در آزمونهای الهی شکست میخورند، زیرا فریب عده و عُده خود را میخورند و از اینکه از حیث نفرات و تجهیزات برتر میباشند، رفتارهایی را در پیش میگیرند که موجبات ضربه و شکست آنان را فراهم میآورد؛ چون در این زمان از حالت هوشیاری بیرون میروند و به جای آنکه مواظبت و محافظت را افزایش دهند به سبب افزایش نفرات و تجهیزات پیشرفته و اعتماد به آن، به غفلت دچار میشوند و ضربه میخورند.
۳. ترس و واهمه: از مهمترین علتهای شکست ترس است؛ زیرا ترس واکنشی است که قدرت و توان شخص و جامعه را از وی میگیرد و کارها را قفل میکند. بارها در دریا دیده شده است که شخص با آرامش در حال شناست و هیچ مشکلی ندارد، ولی همین که به هر علتی ترس در دلش پدید آمد، دست و پای خود را گم میکند و عضلهها و ماهیچهها بشدت منقبض شده و از حرکت میافتد و قفل میکند. در نتیجه ترس موجب مرگ شناگر میشود.
اینکه گفتهاند ترس برادر مرگ است، به این معناست که هر جا ترس وارد شد در همان جا مرگ نیز حضور خود را رسما اعلام میکند. ملتها و جوامعی که در برابر دشمن دچار ترس و هراس شوند، بسادگی قدرت تصمیمگیری و مدیریت عمل را از دست میدهند و رفتارهایشان از حالت تعادل و عادی خارج شده و به سوی رفتارهای نادرست و نابخردانه سوق مییابد. این گونه است که دشمن با بهرهگیری از حالت ترس و خوف یورش آورده و بهسادگی صفوف را در هم میشکند و چیره میشود.
اصولا جنگ روانی بر پایه ایجاد ترس بنیاد گذاشته شده است. این گونه است که در جنگ روانی، دشمن را با کمترین هزینه و امکانات از پا در میآورند و آسیبها و تلفات سنگینی را بر طرف مقابل تحمیل میکنند. خداوند در آیات ۱۵۲ و ۱۵۳ سوره آل عمران به این علت مهم شکستها و چیرگی دشمن توجه میدهد و خواهان هوشیاری و بیداری مؤمنان میشود تا در دام جنگ روانی نیفتند و بسادگی از طریق جنگ نرم شکسته نشوند و شکست نخورند.
قرآن در آیاتی، چون ۵ و ۸ سوره انفال و ۹ و ۱۰ سوره احزاب ترس را عامل اضطراب شدید در انسان میداند که اجازه نمیدهد به درستی تصمیم گرفته و حرکتی استوار و محکم نشان دهد. این گونه است که حتی برخی از افراد به سبب ترس، از ورود به معرکه کارزار خودداری میکنند و پشت جبهه را نیز خالی میگذارند
(بقره آیه ۲۴۹ و نساءآیه ۷۷ و احزب آیات ۱۶ و ۱۹) در چنین حالتی شکست و چیرگی دشمن امری طبیعی و یک قانون تکوینی است. (آل عمران آیات ۱۵۲ و ۱۵۳)
۴. ضعف و سستی: از دیگر علتهای چیرگی دشمن، وجود ضعف و سستی در میان نیروهای خودی است. خداوند در آیاتی، چون ۱۵۲ سوره ال عمران و ۴۳ و ۴۵ و ۴۶ سوره انفال سستی و ضعف را به عنوان یکی از علل و عوامل شکستها معرفی میکند و خواهان افزایش قدرت و توان از طریق امید به پیروزی میشود. بیگمان سستی وضعف نیز همانند ترس عامل روحی و معنوی است و باید با شناسایی علل و عوامل ایجادی آن همچون تغییر نگرشها و بینشها و نیز حذف عوامل تحریک کننده، چون شایعات بی اساس و اتهامات و مانند آن به مقابله جدی با علل و عوامل ضعف و ترس در جامعه پرداخت.
۵. نافرمانی: خداوند در آیات ۱۵۲ و ۱۵۳ سوره آل عمران، در مقام تحلیل علل شکستها و چیرگی دشمن بر جامعهای، به مسئله عصیان و نافرمانی نیروهای خودی اشاره میکند. بیگمان هر گونه نافرمانی کلی و یا جزیی میتواند خللی مهم در میدان جنگ ایجاد کند و دشمن با رخنه از آن موضع و موقعیت، افزون بر شکست جناحی موجب شود تا روحیه دیگر بخشها و جناحها نیز تضعیف شود. گزارشهای تاریخی نشان میدهد که چگونه نافرمانیهای کوچک شکستهای بزرگی را بر جامعه تحمیل کرده و حتی موجبات نابودی امت و ملتی را فراهم آوردند. در جنگ احد تنها به سبب نافرمانی دستهای کوچک از نگهبانان دره بود که دشمن از پشت سر به نیروهای خودی حمله کرد و شکست سنگینی را بر دولت اسلامی مدینه وارد ساخت.
۶. دنیاطلبی: هر چند که آیه ۱۵۲ سوره آلعمران دنیا گرایی و جمع آوری غنایم را زمینهساز شکست در جهاد احد معرفی کرده است، ولی این عامل خود یکی از علل اصلی شکستها به شمار میرود.
برای کسانی که دنیا و مواهب آن اصالت مییابد، به طور طبیعی نسبت به مرگ، ترس داشته و یا نسبت به گردآوری ثروت حتی در میدان جنگ نیز علاقه نشان میدهند و حاضرند برای به دست آوری آن حتی از محل استقرار جنگی خویش بیرون آیند و خود و دیگران را در خطر اندازند. بنابراین میتوان گفت که دنیاطلبی که به سبب بینش و نگرش نادرست و باطلی شکل گرفته خود یکی از مهمترین علل نافرمانیها و ترسها و مانند آن است که به عنوان عامل شکستها معرفی شده است.
از نظر قرآن اصولا کسانی که آخرتطلب هستند (نساءآیه ۷۷) و ایمان واقعی دارند (آل عمران آیات ۱۷۲ و ۱۷۵ و توبه آیه ۱۳) و قیامت را باورداشته و بهشت را سعادت جاودانه خویش بر میشمارند (بقره آیه ۲۴۹) و بر خداوند توکل داشته و از غیر خدا هراس و ترسی ندارند (مائده آیه ۲۳) و عشق و محبت خدا را در دل داشته و از محبت غیر خدا از جمله دنیا فارغند، (مائده آیه ۵۴) کسانی هستند که هیچ گونه ترسی نسبت به دشمن نداشته و بی باکانه و شجاعانه به مقابله با آن بر میخیزند و تن به شکست نمیدهند و چیرگی دشمن را به هیچ وجه نمیپذیرند.
اینها نمونههایی از علتها و عوامل شکستها و چیرگی دشمنان است که در این آیات قرآن به آنها پرداخته شده است. خداوند برای دستیابی به پیروزی و موفقیت به جای شکست و چیرگی دشمن از مؤمنان و امت اسلام میخواهد تا در کنار توسل و توکل به خداوند، جهاد در راه خداوند را اصل قرار دهند (مائده آیه ۳۵) و جهاد را عامل رستگاری و خوشبختی دنیوی و اخروی خود بدانند (مائده آیه ۳۵) تا جامعه، هم از برکات پیروزی و موفقیت در دنیا استفاده کند و هم در آخرت از رشد و بالندگی حاصل شده بهرهمند شده و پاداشهای مضاعف و دو چندانی ببرد.
منبع: روزنامه کیهان