وب گردی

زمان پخش قسمت آخر زخم کاری فصل ۳ مشخص شد

زخم کاری ۳ در ادامه منطقی و خطی داستان فصل دوم زخم کاری ساخته شده. این سریال نوآر، این‌بار نگاهی دارد به تراژدی شاه لیر و همین‌طور تراژدی ریچارد سوم، اثرهای جاودانه ویلیام شکسپیر. بد نیست بدانید فصل اول زخم کاری برداشتی آزاد از مکبث و زخم کاری ۲ با نگاهی به داستان هملت ساخته شده بود. در این فصل هم با داستان‌های جدیدی مواجه خواهیم شد و هم چهره‌های تازه‌ای پا به سریال می‌گذارند. فصلی که آبستن اتفاق‌های زیادی است…

 

قسمت پایانی از سریال زخم کاری: انتقام‌، جمعه، ۲۳ شهریورماه از فیلیمو

کارگردان: محمدحسین مهدویان
تهیه‌کننده: محمدرضا تخت‌کشیان

 

شخصیت های سریال زخم کاری فصل سوم

اینجا نگاهی می‌اندازیم به سرنوشت کاراکترهایی که در فصل اول و دوم حضور داشتند و برخی کشته شدند و برخی هم داستانشان تا فصل سوم ادامه دارد:

مالک مالکی | جواد عزتی

 

داستان حول محور شخصیت مالک مالکی می‌گذرد. جوانی زیاده‌خواه که طمع در پایان فصل یک کار دستش داد و خانواده‌اش را در معرض نابودی قرار داد. مالک در پایان فصل در انتقام عجیب به دست معشوق سابقش (منصوره) با چاقو زخمی شد  و در آغاز فصل دوم شاهد بودیم که توسط ناصر ریزآبادی در تابوت گذاشته و در یکی از زمین‌های کشاورزی در شمال کشور به خاک سپرده شد. مالک به کمک دستمالچی از مرگ نجات پیدا کرد و در طول فصل دوم سایه‌ حضورش بر روی تمامی شخصیت‌ها افتاده بود. چنانچه مخاطب در تمامی قسمت‌های فصل دوم منتظر خروش مالک علیه ظلم‌های طلوعی بود اما آنچه که اتفاق افتاد یک غافلگیری جذاب بود. مالک با مرگ پسرش بر سر مزارش حاضر شد و با طلوعی چشم تو چشم شد تا پایان فصل دوم و چشم‌ انتظاری مخاطب برای فصل سوم همچنان با هیجان همراه باشد.

سمیرا | رعنا آزادی‌ور

 

سریال زخم کاری یک زن فم‌فتال و فتنه‌انگیز را درون قصه‌اش می‌دید که یک تنه توانست تمامی خانواده ریز‌آبادی را به خاک سیاه بنشاند. سمیرای مشهور و ترسناک و همسر مالک البته در پایان فصل یک به دلیل جنونی که به واسطه شراکت در قتل چند نفر از همکاران مالک به خصوص حاج عمو به او دست داد راهی تیمارستان شد. در آغاز فصل دوم سمیرا با مسعود طلوعی یکی از مهره‌های اصلی پشت پرده هلدینگ ریزآبادی رابطه عاطفی برقرار کرد و در غیاب همسر سابقش سعی کرد با نزدیک شدن به طلوعی خودش و فرزندش را از گزند ریزآبادی‌ها در امان نگه دارد. اگرچه پایان فصل دوم اتفاقات طور دیگری رقم خورد و با بازگشت مالک همه معادلات سمیرا به هم ریخت. اما باید منتظر فصل سوم و ادامه سرنوشت این شخصیت باشیم.

مسعود طلوعی | کامبیز دیرباز

مسعود طلوعی یکی از شخصیت‌های در سایه در فصل اول بود که فقط نامی از آن به گوش می‌رسید. این شخصیت در فصل دوم تبدیل به یکی از مهره‌های اصلی پیشبرد درام شد به طوری که نشان داد حضور او و قدرتی که دارد می‌تواند تمامی آنچه که هلدینگ ریزآبادی دارد را مدیریت کند. طلوعی یکی از افراد با نفوذ و ریاکاری است که نمونه‌های آن را در دستگاه‌های دولتی زیاد دیده‌ایم. آدمی که در ظاهر هیچ کاره است و یک خیریه برای کمک به افراد ناتوان دارد ولی در پشت پرده تمامی قدرت را در دست گرفته است. تقابل این شخصیت جذاب با مالک در پایان فصل دوم سریال زخم کاری نوید یک فصل پر هیجان را به مخاطب در فصل سوم می‌دهد.

سیما | الناز ملک

یکی از شخصیت‌های متفاوت و جذاب فصل دوم سریال زخم کاری سیما با بازی الناز ملک بود. شخصیتی متفاوت و یکی از زنان جاه‌طلب که دقیقا نقطه مقابل سمیرا بود. سیما همسر دوم شفاعت بعد از مرگ همسر اولش بود و دشمن شماره یک طلوعی به شمار می‌آمد. زنی که سعی می‌کرد از فرزندان شوهرش مراقبت کند اما بعد از مرگ خودخواسته شیدا دیگر تبدیل به یکی از خونخواهان او شد و حالا در فصل سوم تقابل او با طلوعی و احتمالا همدستی‌اش با مالک می‌تواند به جذابیت‌های سریال بیفزاید.

پانته‌آ | مهرواه شریفی‌نیا

پانته‌آ آخرین وارث خانواده ریزآبادی است. خواهر زاده حاج عمو که سال‌ها در کشور مالزی آشپزخانه تولید شیشه داشته بعد از آنکه منصوره و ناصر کشته می‌شوند و عملا اموال و املاک ریزآبادی بدون وارث می‌ماند تصمیم می‌گیرد به ایران برگردد. پانته‌آ ضلع سوم مثلث زنان قدرتمند سریال است. سمیرا و سیما و پانته‌آ زنان قدرتمند و سریال زخم کاری هستند که در شاکله اصلی ژانر نوآر سریال به خوبی نقش خود را ایفا می‌کنند.

اسپاد | عرفان ناصری

اسپاد برادرزاده شفاعت است. جوانی تک و تنها که سعی می‌کند زندگی مجردی خود را با شغل‌های سطح پایین پر کند. کار کردن در کلوپ بازی و کارهایی از این دست از اسپاد شخصیتی فارغ از هیاهوی بازی قدرت نشان می‌دهد. اما سیما بعد از مرگ شفاعت برای آنکه فردی را در دم و دستگاه طلوعی داشته باشد اسپاد را وارد بازی می‌کند. او حتی به خواست سیما مجبور است با یکی از دو دختر طلوعی ازدواج کند تا این اتفاق تبدیل به برگ برنده در دستان سیما باشد.

انسیه | فاطمه مسعودی‌فر

انسیه دختر طلوعی از همسر صیغه‌ای او است. دختری زجر کشیده و سختی دیده که بعد از سال‌ها به واسطه رد و نشانی که مالک و سیما در اختیارش گذاشتند توانست پدرش را پیدا کند. انسیه بنا به گفته مادرش گمان می‌کرد پدرش در همان کودکی‌ او از دنیا رفته اما حالا او با یک فرزند و جدا شدن از همسر معتادش و گذران زندگی با کارگری در خانه‌های مردم به پدرش ملحق شده. جهان انسیه با جهان آدم‌های داخل قصه متفاوت است و او هیچ شناختی از سیاهی فضای داستان ندارد.

کیمیا | الهه حصاری

کیمیا در فصل اول نشان داد یکی از زنان تاثیرگذار در زندگی مالک و ریز‌آبادی‌ها است. کیمیا پس از آنکه سعی کرد به مالک نزدیک شود و به واسطه رابطه عاطفی که برقرار کرده است مالک را سرکیسه کند، با سمیرا آشنا شد و سمیرا او را از ادامه این رابطه بر حذر داشت. در فصل دوم او کاراکتری دلسوز برای خانواده مالک بود و سعی می‌کرد میثم و سمیرا را راهنمایی کند و آنها را از طلوعی دور کند. در فصل سوم و با بازگشت مالک، نقش او بیشتر، تسهیلگر رابطه مالک با سمیرا بود. محل استراحت مالک، دفتر کیمیا بود و دلسوزی کیمیا برای مالک پایانی نداشت…

میثم | مرتضی امینی‌تبار

فرزند ارشد مالک که در فصل اول گرفتاری‌های زیادی را پشت سر گذاشت و پس از مرگ مائده که عاشقانه او را دوست داشت درگیر زندان در دوبی شد در فصل دوم تبدیل به شخصیت اصلی سریال شد که سعی کرد جانشین پدرش مالک در هلدینگ باشد. اما میثم با عشقی که نسبت به دختر شفاعت یعنی شیدا ابراز کرد خودش را گرفتار خشم و کینه شفاعت و طلوعی کرد و در نهایت هم در پایان فصل دوم به دست برادر شیدا به طرز فجیعی کشته شد.

رضا شفاعت | مهران غفوریان

شفاعت دست راست طلوعی است. فردی با نفوذ که سعی می‌کند تمامی کارهای پشت پرده طلوعی را رتق و فتق کند. رضا شفاعت هم با طلوعی رفیق است و هم به یک نحوی می‌توان او را جان‌نثار طلوعی دانست. شخصیت مرموز شفاعت البته در پایان فصل دوم قربانی تقابلش با میثم شد و در یک حادثه رانندگی کشته شد. مرگ او فرصتی به طلوعی داد تا فرزندش را علیه میثم بشوراند و انگیزه قتلی فجیع را ایجاد کند.

شیدا شفاعت | نگار نیکدل

شیدا معشوقه جدید میثم بود. دختر رضا شفاعت که تفکر و نگاهش به زندگی با پدرش متفاوت بود. او میثم را فارغ از آنکه او فرزند مالک است و بدون توجه به حاشیه‌های زندگی‌اش دوست داشت و تلاش می‌کرد تا در کنار او باشد و حتی در ماجرای قتل پدر میثم و قاتل بودن طلوعی او را همراهی کند. اما در نهایت به خاطر مرگ پدرش در ماجرای تصادف شیدا دچار افسردگی شد و خودکشی کرد تا میثم باز هم در فصل دوم داغ از دست دادن کسی را ببیند که دوستش داشت.

شهریار شفاعت | سهند جاهد

شهریار فرزند ارشد رضا شفاعت بود که در ماجرای مرگ پدر و خواهرش دشمن شماره یک میثم به شمار می‌رفت که در نهایت او را در ویلای شمال با چاقو کشت. البته شهریار خودش هم زخمی شد اما هنوز معلوم نیست که او مرده است یا برای فصل سوم هم نقشش ادامه دارد.

فرناز طلوعی | پانته‌آ قدیریان

فرناز دختر مسعود طلوعی یکی از دختران مستقل داستان است که اگرچه به پدرش علاقمند است اما سعی می‌کند در ماجرای رابطه طلوعی و سمیرا به پدرش نیز هشدار بدهد. فرناز هم یکی از شخصیت‌هایی است که به فصل سوم پا می‌گذارد و احتمالا قصه‌ای متفاوت خواهد داشت.

فرنهادزاده | امیر دژآکام

فرنهادزاده یکی از شخصیت‌های منفی سریال بود که در نقش ضد قهرمان در مقابل طلوعی ایستاده بود. تقابل او با طلوعی در قامت دو فرد با نفوذ در دستگاه‌های دولتی که رقابتی سخت در تصاحب پروژه‌های بزرگ دارند یکی از موتورهای محرک داستان در فصل دوم بود. البته طلوعی دیگر توان رقابت با فرنهادزاده را نداشت و برای همین تصمیم به حذف او گرفت و او را در مطلب دکتر منفجر کرد!

حسام فرنهادزاده | سهیل قنادان

حسام فرزند ارشد فرنهادزاده و وارث ثروت و دارایی او یکی از شخصیت‌هایی بود که سرنوشتش به فصل سوم موکول شد. او که در ابتدای فصل دوم یک شخص مفلوک و بی دست و پا بود در پایان فصل دوم با نجات دادن سمیرا و سپردن تفنگ شاه‌کش به او برای انتقام گرفتن از طلوعی شخصیت متفاوتی از خودش نشان داد که می‌تواند در فصل سوم نیز حضور پررنگی داشته باشد.

دستمالچی | سیدجواد هاشمی

در فصل دوم زخم کاری مشخص شد دستمالچی یکی از مهره‌های امنیتی است که برای گرفتار کردن مفسدان دانه درشت اقتصادی از جمله طلوعی و تمامی شرکایش سعی کرده است به آن‌ها نزدیک شود. دستمالچی در فصل دوم مالک را که زنده به گور در تابوت بود از مرگ نجات داد و تلاش کرد تا مالک به زندگی عادی بازگردد و در عوض در ازای آن مالک هم دست تمامی عوامل فساد را رو کند و به نیروهای امنیتی و قضایی کمک کند.

منصوره ریزآبادی | هانیه توسلی

منصوره دختر یکی یکدانه خانواده ریزآبادی که به واسطه علاقه‌اش به مالک پس از مرگ پدرش به ایران آمد و کارهای شرکت را در دست گرفت در پایان فصل یک وقتی متوجه خیانت‌های مالک به او و خانواده‌اش می‌شود او را با چاقو مجروح می‌کند تا به قول انتقامی درخور آنچه با او شده، بگیرد. منصوره یکی از مهره‌های اصلی داستان زخم کاری یک بود که در فصل دوم و در همان قسمت‌های نخستین خبر خودکشی و مرگ او در یکی از کشورهای همسایه منتشر شد. منصوره به دستور طلوعی از بازی حذف شد چون تا وقتی زنده بود تلاش کرد برخی نکته‌ها را درباره چگونگی مرگ مالک به گوش پسرش میثم برساند.

ناصر ریزآبادی | سعید چنگیزیان

پسر خانواده ریزآبادی که به واسطه نبود اعتماد از سوی پدرش هیچ‌گاه جدی گرفته نشد و پس از مرگ دخترش دشمن اصلی مالک به حساب می‌آید و حتی در ماجرای چاقو زدن منصوره به مالک نیز حضور داشت. ناصر در فصل دوم تبدیل به یک موجود مستاصل و بیمار شده بود که به خاطر ماجرای قتل مالک مدتی هم در زندان بود و وقتی هم که به قید وثیقه آزاد شد گرفتار مواد مخدر شده بود. در نهایت به خاطر تهدید‌هایی که پسر مالک را کرد مورد خشم و غضب سمیرا قرار گرفت و به کمک طلوعی و دستیارش شفاعت با آمپول هوا ناصر را کشتند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا