روز آخر تابستان
روی تلی از خاک نشسته و نگاهش به افق و آن دوردستها خیره مانده؛ همیشه اینطور است. طی سالهایی که محمدرضا را میشناسم، هر وقت بوی خاک در دماغش میپیچد، اینطور است. انگار مات و مبهوت میشود و زمان و مکان را از یاد میبرد. به یک نقطه خیره میشود و چشمهایش وق میزند. بعد انگار که یاد یک گروه از کشتیهای غرقشدهاش افتاده باشد، آهی از انتهای وجودش میکشد و کشوقوسی به خودش میدهد و مشتی از خاکی را که برداشته، به آسمان میپاشد.
به گزارش توسعه برند، شرق نوشت: روی تلی از خاک نشسته و نگاهش به افق و آن دوردستها خیره مانده؛ همیشه اینطور است. طی سالهایی که محمدرضا را میشناسم، هر وقت بوی خاک در دماغش میپیچد، اینطور است. انگار مات و مبهوت میشود و زمان و مکان را از یاد میبرد. به یک نقطه خیره میشود و چشمهایش وق میزند. بعد انگار که یاد یک گروه از کشتیهای غرقشدهاش افتاده باشد، آهی از انتهای وجودش میکشد و کشوقوسی به خودش میدهد و مشتی از خاکی را که برداشته، به آسمان میپاشد.
داستان محمدرضا و بوی خاک، داستان مرگ و زندگی است. داستانی است که به سالها پیش برمیگردد، در یکی از روستاهای خراسان. هر وقت هم تعریفش را میکند، طفلی مثل مرغ پرکنده میشود. آن روز نحس برای محمدرضا روزی سیاه است که برادرش را از دست داده. خودش همیشه میگوید: برادرم جوانمرگ شد. حیفِ آن قد و بالایش! خدابیامرز عمرش به دنیا نبود اما مرگش تلخ بود، خیلی تلخ! طفلی داشت برای عروسیاش آماده میشد و قرار بود یک خانه نقلی کنار خانه پدریمان بسازد و برود سر خانه و زندگیاش. کنار خانه یک ساختمان گلی روستایی بود که از قدیم همانجا مانده و میخواست آن را تخریب کند و خانهاش را آنجا بسازد. بخشی از آن خانه گلی را خراب کرده بود و بخش دیگری هم مانده بود. یک روز یکباره زمین لرزید و صدای مهیبی در روستا پیچید و تا خودمان را برسانیم، کار تمام شده بود. محمدرضا همیشه این را میگوید: وقتی رسیدیم خاک مثل دود در هوا پیچیده بود و حتی چشمهایمان را نمیتوانستیم باز کنیم. هنوز بوی خاک آن روز توی دماغم پیچیده است. به اینجا که میرسد، آه میکشد و چشمهایش پر از اشک میشود: هرقدر داد زدیم و او را صدا کردیم، انگار نه انگار. ایراد ساختمانهای گلی این است که برخلاف ساختمانهای بلوکهای و آجری، اگر آوار شود و بریزد، خیلی سخت میشود زنده ماند. دقیقا مثل ساختمانهای بم. محمدرضا به اینجای تعریفش از روز حادثه که میرسد، هر بار افسوس در نگاهش موج میزند و آهی میکشد و میگوید: ای کاش یک چیزهایی را رعایت میکرد. ای کاش چند چوب به دیوارها تکیه داده بود تا وزن دیوارها را نگه دارد و مانع ریزش آنها شود و… .
یک داستان تکراری
صدای ناله و فریاد میآمد، گویی قیامت به پا شده بود. زنی دست بچهاش را گرفته و کشانکشان از دامنهای بالا میآمد. معلوم نیست خبری شنیده یا صدای انفجار در کوه پیچیده و ترس را با لرز آمیخته و توی جان زن بیچاره انداخته است. به محل اجتماع آدمها که میرسد، درجا روی زمین مینشیند و شیون سر میدهد و گویی که دیگر صدا به سکوت میرسد.
یکی با چهرهای سیاه از گرد زغال که عرق آن را به گل نشانده، آن وسط نشسته و سرش را لای دستهایش پنهان کرده بود. دیگری با لباسی شبیه به همان قبلی نشسته و مات بر جای مانده بود. پیرمردی آن میانه سرگردان به این طرف و آن طرف نگاه میکرد و جوانی پریشان، بر سر میکوفت. تصاویر پیدرپی از جلوی چشم رژه میرفت و هول و ترس در دل میکاشت. همه آنهایی که در جمع ما بودند، چشمشان به صفحه تلویزیون دوخته شده بود و لحظهای نگاهشان این سو و آن سو نمیگشت. از آغاز این تصاویر چیزی نگذشته که نوشتهای تصاویر را توضیح میدهد: «این تصاویر متعلق به انفجار در معدن زمستان یورت است که در سال ۱۳۹۶ رخ داده و ۴۳ نفر را به کام مرگ فرستاده است».
معدن زغالسنگ یورت در آزادشهر یکی از معادن زغالسنگ بود که چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، انفجاری در آن رخ داد و معدنچیان را به کام مرگ فروبرد. بعد از چند ماه، رئیس کل دادگستری استان گلستان اعلام کرد بر اساس جمعبندی گزارش کمیته حقیقتیاب، مقصر حادثه کارفرما بوده است.
جستوجو درباره آرای صادرشده از سوی قوه قضائیه درباره این پرونده نشان میدهد آخرین اطلاعرسانی درباره این پرونده مربوط به سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ است که روابطعمومی دادگستری استان گلستان به نقل از هادی هاشمیان آورده است: پس از اعلام نخستین نظر کارشناسی در سال گذشته، یکی از طرفین پرونده در مهلت قانونی به این نظر اعتراض کرد و پرونده برای اعلام نظر به هیئت کارشناسی سهنفره سپرده شد.
هاشمیان در پاسخ به علت طولانیشدن زمان رسیدگی به این پرونده گفت: پس از حادثه، ایمنسازی تونل محل انفجار زمان زیادی برد و همین امر سبب معطلی گروه کارشناسی برای ورود به تونل، طولانیشدن اعلام نظر کارشناسی و اطاله رسیدگی به پرونده شده است.
رئیس دادگستری کل گلستان یادآور شد: دیه و همه حقوق خصوصی خانوادههای جانباختگان پرداخت شده و پرونده از جنبه عمومی جرم در حال رسیدگی است. او بار دیگر به مردم استان و خانوادههای کارگران آسیبدیده در این حادثه اطمینان داد که دادگستری با دقت این پرونده را بررسی و با مقصران حادثه در هر جایگاه و مقامی که باشند، بدون اغماض برخورد میکند.
حالا پس از گذشت چند سال از آن حادثه، مجدد حادثهای در آخرین روز شهریور در یکی از معادن زغالسنگ کشور رخ داده که دوباره صحبت از آن است که کارفرما در این ماجرا مقصر است؛ کارفرمایی که به نقل از کارشناسان، ایمنی محیط کار را رعایت نکرده است.
مهدی کاملان، بازرس سابق کار، درباره این موضوع میگوید: من در مجموعه وزارت کار بیشتر بهعنوان بازرس کار و مسئولیت ایمنی و بهداشت کار و نظارت بر نکات ایمنی در کارخانهها مسئولیت داشتم و طبق تجربه تأیید میکنم که عدهای از کارفرمایان در بخش خصوصی از پرداخت حداقل هزینهها برای افزایش ایمنی محیط کار خودداری میکنند. او میافزاید: در مواقعی که ما برای بازدید به کارگاهها مراجعه میکردیم، از نزدیک شاهد این بیتوجهی و غفلت بودیم و این را هم بارها در کارگاههای مختلف دیدهایم که کارفرمایان، به صورت نمایشی در همان روزی که بازدید انجام میشد، سعی میکردند شکل کار را درست جلوه بدهند تا این باور برای بازرسان ایجاد شود که در کارگاه نکات ایمنی رعایت میشود و متأسفانه کارگران یا از سر ترس اخراج یا هر دلیل دیگر، با کارفرما در این نمایش مشارکت داشتند.
او تأکید دارد: در بحث معادن زیرزمینی بهویژه معدن زغالسنگ که مشمول قانون مشاغل سخت و زیانآور است و البته در مراتب سختی کار، شغلی بسیار دشوار و طاقتفرساست، بر اثر حفاری، گاز متان از زغالسنگ متصاعد میشود که باید با دستگاههای هواساز و تهویه این گازها را از درون حفرهها و تونلها به بیرون هدایت کنند تا اکسیژن کافی برای فعالیت کارگران موجود باشد. این امر مستلزم هزینه برای کارفرما خواهد بود که در این حادثه یا حوادث مشابه، احتمالا در روز حادثه دستگاه تهویه مشکل داشته یا به هر دلیل آسیبی به آن وارد آمده است. او میگوید: بنا بر تخصص خودم که کارشناس خبره حوادث ناشی از کار هستم و سالها پروندههای حوادث ناشی از کار را با دستور دادگستری بررسی میکردم، معتقدم حتی بدون اینکه صحنه حادثه را بازدید کنیم، به فرض صحت گفتههایی که منجر به انفجار گاز متراکم متان در معدن شده است، بخش مهمی از قصور حدود ۸۰ درصد، متوجه کارفرما خواهد بود؛ زیرا به دلیل بیتوجهی به تهیه امکانات تهویه و فقدان نظارت بر حسن انجام کارگران حین انجام کار، وفق ماده ۹۵ قانون کار این نتیجه حاصل میشود.
به گفته این کارشناس ایمنی محیط کار، کارگران با حدود ۱۰ درصد قصور در این حادثه دخیل بودهاند. به این دلیل که اگر در جریان امور قصوری از سوی کارفرما در تأمین ایمنی محیط کار وجود داشته، آن را به مراجع ذیربط اطلاع ندادهاند یا درباره چنین امری اعتراض نکردهاند؛ زیرا انجام کار در شرایط پرخطر بخشی از قصور است.
کاملان معتقد است: سومین مرتبه تقصیر متوجه اداره کار محل است که باید از شرایط ایمن کارگاه اطمینان حاصل میکرد و با بازدیدهای مستمر و نوبهای در صورت وجود شرایط مخاطرهآمیز اجازه انجام کار و ادامه فعالیت را نمیداد.
حادثهای که میآید
ایران مطابق آنچه در منابع مختلف دیده میشود، نزدیک به ۶۸ نوع ماده معدنی غیرنفتی با ۳۷ میلیارد تن ذخایر کشفشده و ۵۷ میلیارد تن ذخایر استخراجنشده دارد. مطابق آنچه پرستیوی گزارش داده، در سال ۱۳۹۱ ایران هفتهزارو ۸۶۷ معدن شامل پنجهزارو ۴۲۲ معدن فعال و دوهزارو ۸۶ معدن غیرفعال داشته است. همین موضوع نگرانیهای موجود در محیط کار معدنچیان را نزد کارشناسان افزایش داده است. مطابق دادههای مرکز آمار فقط در سال ۱۴۰۰ حدود ۳۶۸ حادثه در معادن زغالسنگ رخ داده و تنها ۲۳ درصد کل معادن کشور مجهز به واحد ایمنی و بهداشت هستند. این احتمال وجود دارد که با این وضع در آینده مانند گذشته حوادث تلختری را در این زمینه تجربه کنیم.
تلخترین حادثههایی که تا امروز برای کارگران معدن رخ داده، غیر از معدن طبس و زمستان یورت، در ادامه آمده است:
فروردین ۸۸ صدای انفجار در معدن باب نیروز زرند، بلند شد و دود و آتش تونل معدن را فرا گرفت؛ دودی که نشان میداد سرنوشت شومی در انتظار کارگران داخل معدن است. مطابق اطلاع اولیه ۲۰ نفر در داخل معدن گیر افتاده بودند، اما با انفجار گاز داخل معدن، کسی امید به زندهماندن کارگران نداشت. آن روز در کمتر از یک ساعت ۱۲ جنازه از عمق چندصدمتری زمین خارج شد و یکی از تراژدیهای معادن کشور رقم خورد. البته این تنها حادثه این معدن در آن سالها نبود و در ابتدای دهه ۸۰ هم ۹ کارگر این معدن به علت گازگرفتگی جانشان را از دست داده بودند.
معدن منگنز قم هم در آخرین روز بهمن سال ۱۴۰۲ بر اثر ریزش بخشی از معدن دچار حادثه شد و یکی از کارگران زیر آوار محبوس شد. آن روز یک معدنچی به نام «عدالت شیری» جان خود را از دست داد.
آذرماه سال ۹۱ کارگران معدن یال شمالی در ۲۵کیلومتری طبس نیز شاهد یک حادثه بودند. کارگران آن روز مثل هر روز برای کار و استخراج زغالسنگ وارد معدن شده و به سمت زیر زمین حرکت کردند. مطابق آنچه روایت شده، کارگران آن روز بارها گفته بودند انتهای معدن تهویه ندارد و گازها خارج نمیشوند، اما گوش کسی بدهکار نبود. ساعتی از شروع کار نگذشته بود که انفجاری زمین را لرزاند. حادثه رخ داده بود و کار از دست رفته بود. در نهایت چهار جسد از انتهای تونل خارج شد و چند روز بعد جسد چهار کارگر دیگر نیز از زیر آوار بیرون آمد. بررسیها نشان داد گاز متان داخل معدن با اکسیژن مخلوط شده و یک جرقه کوچک باعث انفجار در عمق معدن شده است.
۲۳ آذر ۱۳۸۹ ریزش تونل شماره یک معدن اشکلی هجدک کرمان یک بار دیگر به جامعه شوک وارد کرد. کارگران معدن از گرفتارشدن پنج نفر از دوستانشان در عمق ۶۰۰متری معدن خبر دادند. امدادگران تلاش برای نجات پنج معدنچی را آغاز کردند اما مشخص شد همه آنها به علت ریختن صدها تن خاک و گرمای شدید داخل معدن جان خود را از دست دادهاند. نکته در عملیات آواربرداری از معدن در این حادثه این است که چند ساعت بعد از حادثه، تیمهای امدادی نخستین جسد را خارج کردند و ۱۳ روز بعد دو جسد دیگر در معدن پیدا شد، اما با توجه به خطرناکبودن عملیات جستوجو و امکان حادثه برای امدادگران عملیات پایان یافت و بالاخره بعد از ۱۱۴ روز از وقوع حادثه دو جسد باقیمانده داخل معدن پیدا و به بیرون منتقل شدند.
این حوادث با توجه به وضع معادن زغالسنگ در ایران و اینکه مطابق آمار بیشتر آنها فاقد واحد ایمنی هستند (۲۳ درصد دارای واحد ایمنی هستند) بسیاری از کارگران را در معرض خطر قرار میدهد. مطابق آنچه کارشناسان میگویند، بخشی از وظیفه ایمنسازی این معادن بر عهده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است که باید با سختگیری بیشتر، کارفرمایان در این بخش را به تمکین در برابر قانون وادار کند.
پایان