وب گردی

رزمنده‌ای که یک لشکر شد برای نجات آبادان

شهید «سورانی» در جریان حمله عراق به ایران متوجه نفوذ غافل‌گیرانه بعثی‌ها از رودخانه بهمنشیر می‌شود و مسافت ۹ کیلومتری را با دوچرخه می‌پیماید تا نیروهای خودی را از یورش بعثی‌ها آگاه سازد.

به گزارش توسعه برند، به نقل از دفاع‌پرس: «دریاقلی سورانی یان‌چشمه‌ای» ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۲۳ در یان‌چشمه در نزدیکی سد زاینده رود در استان چهار محال و بختیاری، در گذر رودخانه بهمنشیر زندگی و اوراق‌فروشی می‌کرد. در جریان حمله عراق به ایران متوجه نفوذ غافل‌گیرانه بعثی‌ها از رودخانه بهمنشیر می‌شود و مسافت ۹ کیلومتری را از گورستانِ اتومبیل‌های فرسوده در کوی ذوالفقاری تا نیروهای خودی با دوچرخه می‌پیماید تا نیروهای خودی را از یورش بعثی‌ها آگاه سازد.

در جریان جنگ تحمیلی، پس از سقوط خرمشهر، ارتش صدام تصمیم گرفت آبادان را نیز اشغال کند تا راه او برای تصرف اهواز نیز هموار شود و به همین دلیل، این شهر را محاصره و از سمت کوی ذوالفقاری به سمت شهر حمله کرد. این بخش از شهر، دور از مرکز آبادان بود و با توجه به درگیری‌های فراوان، نیروهای زیادی در آنجا حضور نداشتند تا آن که «دریاقلی سورانی یان‌چشمه‌ای» متوجه شد حرکت ارتش صدام برای محاصره شهر شد و سریع با دوچرخه به سمت مرکز شهر حرکت کرد تا مسئولان ارتش را خبر کند و همان‌طور که رکاب می‌زد، فریادکنان مردم را به سمت ذوالفقاری هدایت می‌کرد.  

مردم نیز با شنیدن فریادهای التماس‌گونه او از خانه‌ها بیرون آمدند و با هر چه در دست داشتند، از چوب و چاقو و بیل و کلنگ به سمت ذوالفقاری حرکت کردند. در همین هنگام، دریاقلی که دوچرخه‌اش پنچر شده بود، دید که دیگر قادر به حرکت نیست، بنابراین پیاده شده و با دویدن، خود را به سپاه آبادان رساند و موضوع را به فرماندهی سپاه گفت؛ نیروهای سپاه و بسیج هم سریع به سمت ذوالفقاری حرکت کردند. دریاقلی سپس پیاده به سمت مقر هنگ ژاندارمری نیروی زمینی ارتش دویده و نیروهای ارتش را هم از حمله بعثی‌ها آگاه ساخت.

بلافاصله نیروهای نظامی داخل شهر اعم از ارتش، سپاه، بسیج و مردم محلی به منطقه ذوالفقاری آمده و به سه گروه ۱۲، ۱۳ نفری تقسیم شدند. دو گروه از وسط و یک گروه هم به سمت چپ (از حاشیه بهمنشیر) رفتند تا بعثی‌ها را دور زده و به پل دست یابند. تعدادی از افراد شرکت‌کننده در عملیات اسلحه نداشتند و هنگامی که کسی کشته یا زخمی می‌شد، با اسلحه او می‌جنگیدند. سرانجام مهاجمان که تا جاده «خسروآباد» پیش آمده بودند، به داخل نخلستان عقب رانده شدند. نیروهای محور چپ به نزدیک پلی که عراقی‌ها نصب کرده بودند رسیدند و با انهدام تجهیزات در حال عبور از آن، پل را مسدود و عقبه عراقی‌ها را قطع کردند. عراقی‌ها با مشاهده این وضع ناامیدانه به مقاومت‌های پراکنده دست زدند، عده‌ای هم تسلیم شدند یا به قصد فرار خود را به بهمنشیر انداختند. به این ترتیب عملیات متوقف کردن پیش روی مهاجمان و عقب راندن آنها تا ساعت یک بامداد دهم آبان ۱۳۵۹ با موفقیت به پایان رسید.

** شهادت

چند روز بعد از پیروزی عملیات کوی ذوالفقاری، بعثی‌ها با اطلاعاتی که از جاسوسان خود به دست آورده بود، کلبه گِلی «دریاقلی سورانی» را هدف خمپاره‌ها قرار دادند. وی در این حمله به شدت مجروح و پس از رسیدگی اولیه، برای درمان با قطار به تهران اعزام شد، اما در بین راه بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید و پیکر پاکش، غریبانه در بهشت زهرای تهران در قطعه ۳۴ ردیف ۹۲ به خاک سپرده شد و روز شعادت او به عنوان روز آبادان نامگذاری شده است. داستان دریاقلی سورانی در کتاب درسی فارسی ششم ابتدایی درس ۸ آمده است، اما داستانی خیلی کوتاه را در بر دارد.  

** ساخت فیلم

سال ۱۳۸۷ فیلم «شب واقعه» به کارگردانی «شهرام اسدی» بر اساس زندگی «دریاقلی سورانی» ساخته شد که در آن «حمید فرخ‌نژاد» نقش «دریاقلی» را بازی کرد. سال بعد و در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر این فیلم برای اولین بار نمایش داده شد و رکورددار نامزدی جوایز شده و در نهایت چهار سیمرغ بلورین را از آن خود کرد. «حبیب احمدزاده» مستندساز ایرانی نیز فیلمی مستند، با نام «بهترین مجسمه دنیا» را بین‌ساله‌های ۱۳۸۲ – ۱۳۹۰ در خصوص این شهید گرانقدر جلوی دوربین برده است.

«احمدقلی»، برادر شهید «دریاقلی سورانی» در سخنانی درباره نحوه شهادت و یافتن مزار برادرش گفته است: دریاقلی بخاطر شغلی که داشت و «اوراق فروشی» می‌کرد به لحاظ اینکه کارش برای مردم مزاحمت نداشته باشد، مغازه و کسب و کارش را به «ذوالفقاریه» برده بود و در آنجا یک محوطه بزرگ برای کار فراهم کرده و مشغول فعالیت بود. به اعتقاد بنده اصل حضور وی در آن بیابان امری خدایی بود که گویی مقدر شده بود که آن اقدام مهم و تاریخی را برای نجات آبادان و استان خوزستان و در نهایت کشور اسلامی مان انجام دهد.

وی خاطرنشان کرد: دریاقلی چهار سال از من بزرگتر بود. جسارت و جرات مثال‌زدنی داشت و بسیار اهل شوخی و خنده بود و اصلا در قید مال و ثروت دنیوی نبود، بطوری که خانه‌اش را به خانواده‌ای فقیر و بی‌سرپناه داده بود و خودش در همان محل اوراق فروشی زندگی می‌کرد. در روز واقعه (هشتم آبان ۱۳۵۹) او به همراه پسرش در همان محل کارش در ذوالفقاریه مشغول کار بود که متوجه عبور سربازان بعثی از بهمنشیر شد. بعثی‌ها اصلا تصور نمی‌کردند کسی در آن حوالی باشد و با خیال راحت در حال عبور از عرض رودخانه بودند.  دریاقلی ابتدا اقدام به شناسایی دشمن کرده و پس از آن در حالی که هم خودروی سواری و هم موتور داشت برای اینکه عراقی‌ها متوجه حضورش نشوند بلافاصله با دوچرخه‌ای به طرف آبادان به راه افتاد و مسیر ۹ کیلومتری آن را به سرعت طی کرد و خبر را به شهر رساند.

برادر شهید درباره چگونگی انتشار این خبر مهم توسط شهید دریاقلی گفت: او صدا می‌زد «ای مردم!‌ای مردم! بعثی‌ها از کوی ذوالفقاریه آمده‌اند» و با دوچرخه اش به مساجد و پایگاه‌های نظامی می‌رفت و به همه خبر می‌داد. هر طور شده فرمانده سپاه آبادان (حسن بنادری) را می‌بیند و او را مجاب می‌کند که این خبر حیاتی است و باید نیروها را تجهیز کنند و به مقابله با دشمن بروند. پس از آگاهی مسئولین نظامی و مردم، بلافاصله نیروها به طرف بهمنشیر می‌روند و دشمن را قبل از آنکه بتواند مواضعش را مستحکم کند زمین‌گیر کرده و به آن طرف رودخانه و داخل خرمشهر عقب می‌رانند و به این ترتیب آبادان از خطر سقوط نجات می‌یابد.

پس از واقعه کوی ذوالفقاریه خودش هم به مدافعان آبادان پیوست و بر اثر انفجار یک خمپاره پایش قطع شد و پس از آن برای مداوا به تهران اعزام شد و بستری شد. او مظلومانه و تنها در همانجا به شهادت رسید و در بهشت زهرا (ص) به خاک سپرده شد. مدت‌ها به دنبال برادر شهیدم جستجو کردم و در دفتر درگذشتگان بهشت زهرا (س) نام او را یافتم و وقتی با تاریخ هجری قمری مطابقت دادم، متوجه شدم که ایشان مقارن با روز عاشورای حسینی به خاک سپرده شده و امیدارم روح پاکش با ابا عبداله الحسین و شهدای اسلام و انقلاب اسلامی محشور شود.

پایان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا