وب گردی

خشمی که مجازی نیست!

حتما شما هم روزانه با گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی، با خیل انبوهی از این پیام‌های سراسر خشم و عصبانیت روبرو شده‌اید. این اتفاق تنها مختص کاربران اینترنت در ایران هم نیست و در همه کشورها و در هر زمینه‌ای دیده می‌شود؛ از کامنت‌های خشمگین طرفداران فوتبال زیر پست ورزشکاران و حساب‌های رسمی و طرفداری باشگاه‌ها گرفته تا کاربران پیگیر فیلم‌های سینمایی، محصولات تکنولوژی و حتی بلاگرها که ممکن است با ابراز عقاید مختلف، با انبوهی از کامنت‌های کاربران عصبانی روبرو شوند.

به گزارش توسعه برند، روزنامه شهروند در گزارشی با این عنوان نوشت: یکی از پدیده‌هایی که به چشم همه کاربران اینترنت و فضای مجازی رسیده، کامنت‌های خشمگین و گاهی توهین‌آمیز کاربران درباره موضوعات مختلف است. حتما شما هم روزانه با گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی، با خیل انبوهی از این پیام‌های سراسر خشم و عصبانیت روبرو شده‌اید. این اتفاق تنها مختص کاربران اینترنت در ایران هم نیست و در همه کشورها و در هر زمینه‌ای دیده می‌شود؛ از کامنت‌های خشمگین طرفداران فوتبال زیر پست ورزشکاران و حساب‌های رسمی و طرفداری باشگاه‌ها گرفته تا کاربران پیگیر فیلم‌های سینمایی، محصولات تکنولوژی و حتی بلاگرها که ممکن است با ابراز عقاید مختلف، با انبوهی از کامنت‌های کاربران عصبانی روبرو شوند. در این گزارش نگاهی داریم بر چرایی، ابعاد و چگونگی کنترل خشم در فضای مجازی.

همیشه پای هورمون‌ درمیان است!
زو ویلیامز، نویسنده مشهور حوزه اجتماعی در روزنامه گاردین می‌نویسد:«در هنگام خشم و عصبانیت، قطعاً واکنشی هورمونی در کار است همیشه نمودی جسمانی وجود دارد؛ احساسات، من‌درآوردی نیستند»، اما این واکنش آشکار نیست. نئوس اررو، پژوهشگر دانشگاه والنسیا، در پژوهش خود خشم ۳۰ مرد را (با سخنان «اول‌شخص») «برانگیخت» و با انواعی از تناقضات ظاهری روبه‌رو شد. کورتیزول، یعنی هورمون استرس، که انتظار داریم افزایش یابد پایین می‌آید؛ تستسترون بالا می‌رود و تپش قلب و فشار خون افزایش می‌یابد. «اررو» یک ویژگی عجیب در «سمت‌وسوی انگیزه» را کشف کرد: معمولاً احساسات مثبت باعث می‌شوند بخواهید به منبع نزدیک‌تر شوید، درحالی‌که احساسات منفی میل به عقب‌کشیدن را در شما القا می‌کنند. اما خشم دارای نوعی «انگیزۀ نزدیکی» است که «اررو» آن را به زبان ساده توضیح می‌دهد: «معمولاً وقتی عصبانی می‌شویم، تمایلی طبیعی داریم تا خود را به چیزی که عصبانیت ما را برانگیخته نزدیک کنیم تا بکوشیم آن را از بین ببریم.» خشم هم مانند هر محرک دیگری دارای خاصیتی اعتیادآور است: به آن عادت می‌کنید و آن‌وقت به‌دنبال چیزهایی می‌گردید که شما را عصبانی کند. خشم نوعی توهم قدرت را با خود به همراه دارد، درست همان‌طور که هالک شگفت‌انگیز به‌نوعی از پتانسیل مخرب احساسات قویش احساس غرور می‌کند. «وقتی عصبانی می‌شم از من خوشت نمی‌یاد» جمله‌ای عجیب است. تنها پاسخ منطقی این است که «از هیچ کس موقع عصبانیت خوشم نمی‌یاد». اما این جملۀ عجیب در سطحی عمیق‌تر و غریزی معنا می‌یابد. خشم نه برای سلامت خودتان که برای سلامت کل جامعه پیامدهای مهمی دارد. خشمِ کنترل‌نشده محیط اجتماعی را آلوده می‌کند. هر بار فوران خشم توجیهی است برای فوران بعدی. و ما اکنون (مایلم فکر کنم به‌صورت تصادفی) به فناوری‌ای برخورده‌ایم که آن را تداوم بخشیده و تقویت می‌کند. البته گاهی این ماجرا ثمربخش است، اما غالباً هیچ هدفی ندارد.»
 
نمایش فریب با چاشنی احساس قدرت
مریم اخلاقی‌پور، روانشناس در گفت‌وگو با شهروند می‌گوید:« چون افراد کمبودها و هرآنچه تمایل دارند باشند (اما نیستند) را در اینترنت ادعا می‌کنند و به نمایش می‌گذارند احساس قدرت می‌کنند.» او در ادامه به زیر و بم خشم و ابراز آن در فضای مجازی پرداخت که می‌خوانید.
درواقع، ابراز خشم در فضای مجازی، بسیار آسان‌تر اتفاق می‌افتد. تصور کنید با فردی درحال فریادزدن و عربده‌کشی در خیابان مواجه شوید. چنین شخصی در افکار عمومی به عنوان مجنون و بیمار به خاطر می‌آید اما در فضای مجازی می‌توان شرحی بر احساسات و عواطف‌ لحاظ کرد. مثلا، به اشتراک گذاشتن عبارت «#قضاوت_نکنیم» اما در جهان حقیقی، زیرنویس خشم‌های‌مان را نداریم. پس در اینترنت درباره آن حرف می‌زنیم و ادامه این روند را به مخاطب مجازی‌مان ارجاع می‌دهیم. به بیان ساده‌تر افراد با به اشتراک‌گذاشتن خشم و احساسات منفی برای جلب مقبولیت در تلاش‌اند و تصور می‌کنند با این کار افراد بیشتری به افعالی که مرتکب شدند حق می‌دهند. هویت مجازی این امکان را می‌دهد که من صفاتی را به نمایش بگذارم که هیچ شباهتی به خود من ندارد!

فحاشی به افراد مشهور
در برخی موارد به این دلیل که صدای من شنیده نمی‌شود و اعتراضم بی‌نتیجه خفه می‌شود، خشمگین می‌شوم و تنها چاره‌ای که در لحظه عصبانیت به ذهنم خطور می‌کند، به اشتراک‌گذاشتن آن در اینترنت است. از اهانت تا نسبت‌های ناروا دادن به شخصیت‌های مشهور. دلیل اول فحاشی به چهره‌های معروف، در عدم پیگیری بسیاری از آنها در مراجع قضایی است.

اصلا سخت نیست!
مورد بعدی، اظهارنظر آسان درباره مسائل حساس است. مثلا قتل! اگر ما به فضای مجازی رجوع کینم، تحلیل‌های به شدت نازل و بی‌پایه درباره موضوع قتل خبرنگار ایرنا به دست همسرش حسابی دست‌به‌دست می‌شوند.  چرا که از دلایل اصلی وقوع یک رخداد آگاهی نداریم و صرفا با داده‌های محدود منتشرشده از سوی رسانه‌ها گزاره‌های ضدونقیض بسیاری را به اشتراک‌ می‌گذاریم. چیزی که حرف‌زدن درباره موضوعات تخصصی را برایمان ساده می‌کند این است که این اشتباه را افراد بسیاری بدون هیچ نگرانی و بدون رعایت موازین اخلاقی و قانونی مرتکب شدند پس تکرار آن توسط ما هم نمی‌تواند مشکل‌ساز باشد‍! چرا که هیچ ‌گونه شخصیت حقوقی در این میان از آن ما نیست و خطری ما را تهدید نمی‌کند.
 چه باید کرد؟
یکی از اصلی‌ترین شیوه‌ها مدیریت فضای مجازی است. قطعا کار پیچیده‌ای است اما به خاطر داشته باشید هنوز افرادی هستند که صلاحیت حضور در شبکه‌های اجتماعی را ندارند! چرا که مسبب تزریق خشم به جامعه هستند. دلایل خشم در این افراد نیز می‌تواند متفاوت باشد، از مشکلات خانوادگی تا معیشتی و… درواقع دلهره و نگرانی در جهان حقیقی ما را به سمت ابراز خشم در فضای مجازی می کشاند. باید به ما آموزش داده شود که در فضای مجازی چه افرادی صلاحیت برجسته‌شدن و شناخته‌تر شدن دارند. از بررسی افراد به وسیله معیارهای اعمال شده تا آگاهی بخشی به نسل‌های درگیر اینترنت. یعنی به کودکان بیاموزیم اینکه شخصی صرفا مشهور است، برای دنبال کردن کافی نیست! درگیری نسل اخیر با شبکه‌های مجازی به گونه‌ای پیش می‌رود که گویی آدم‌های مجازی در پشت تلفن‌ها مشغول جست‌وجو در جهان فیبر نوری‌اند. آدم‌هایی که انقدر در اینترنت غرق شدند که حتی در تعامل روزمره دچار چالش می‌شوند.

هرآنچه را که  نیستم ،ادعا می‌کنم!
چرا فضای مجازی احساس قدرتمند بودن می‌دهد؟ پاسخ بسیار روشن است؛ چون افراد کمبودها و هرآنچه تمایل دارند باشند (اما نیستند) را در اینترنت ادعا می‌کنند و به نمایش می‌گذارند. این اتفاق باعث ایجاد احساس آرامش کاذب در فرد می‌شود و او با این احساس خوب و آسایش، تعاملات مجازی‌ گسترده‌تری می‌سازد تا مشکلات و فشارهای روحی خود را انکار کند.

نظریه انبوه خلق در ارتباطات
نظریه انبوه خلق (یا نظریه انبوهی) به مطالعه و بررسی چگونگی شکل‌گیری و توسعه جمعیت‌ها و ساختارهای اجتماعی می‌پردازد. این اصطلاح توسط گوستاو لوبون، جامعه شناس فرانسوی مطرح شد که نظریات وی در زمینه روانشناسی اجتماعی مشهور است. منظور از انبوه خلق، عده‌ای از افراد هستند که در عمل مشخصی یا بروز حادثه‌ای گرد هم می‌آیند و دارای ویژگی‌های مشترکی چون وجود احساسات و هیجانات آنی، نداشتن تشکل و انسجام، از دست دادن حس تشخیص و نبود فردگرایی و… مبتلا می‌شوند. به عقیده لوبون در جوامع مدرن صنعتی جامعه باید نوع جدیدی از رهبران را برای جماعات تدارک ببیند تا اشخاص عوامفریب مردم را بازیچه خود قرار ندهند.

آیا در فضای مجازی با انبوه‌خلق مواجهیم؟
درواقع هنگامی که قاتل پزشک یاسوجی، شروع به اشتراک‌گذاشتن محتوای خشونت آمیز و به جرم خود افتخار کرد، افرادی که از دنبال‌کنندگان صفحه او بودند و بابت این کار او را مورد تحسین و تشویق قرار دادند، همگی در جغرافیای متفاوت و شرایط دیگری بودند اما در یک صفت با قاتل تفاهم داشتند و آن میل به کشتن و انتقام گرفتن به جای مراجعه به مراجع قانونی و پیگیری قضایی بود. افرادی که ممکن است تا به حال حتی آزارشان به مورچه هم نرسیده باشد، حالا به وقت عکاسی قاتل با کلاشینکف، در سر نقشه خلاصی از آزارگران خود را می‌پرورانند. پس ممکن است قرابت جغرافیایی، نسبت خانوادگی یا هیچ عامل تفاهم دیگری وجود نداشته باشد اما ارتکاب چنین فعلی آن را در جامعه عادی کند. به بیان ساده، «قاتل، کارآموزانش را می‌سازد!»  

خشم از آغاز تا پایان
خشم در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به دلایل مختلفی ایجاد شود و تأثیرات متنوعی روی کاربران و جامعه داشته باشد. در زیر به برخی از جنبه‌های این موضوع پرداخته شده است
۱. علل خشم
انتقاد و قضاوت، انتشار اطلاعات نادرست و تجربه‌های شخصی
۲. تأثیرات خشم
تنش‌های اجتماعی، تأثیر بر سلامت روان و تغییر در رفتار
۳. راهکارها
آموزش مهارت‌های ارتباطی، مدیریت استرس و فیلتر کردن محتوا.

پایان

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا