خاطره شنیدنی سردار فتحیان از حضور دکتر پزشکیان در جنگ
در عملیات والفجر ۴ در منطقهای که عملیات انجام گرفت تیم بهداری در پادگان گرمک که از عراق تصرف شده بود اورژانسی را برپا کرده بودند. در آن عملیات تیم آقای پزشکیان که یک تیم ۴۰ نفره بود در آن جا حضور داشت. شهید باکری به مسئول بهداری گفت این نقطهای که اورژانس در آن قرار گرفته، شناسایی شده و باید جابهجا شود. اما آقای پزشکیان میگوید که تیم برود، من میمانم تا اگر بمباران شد و کسی آسیب دید من همراه تیمهای امدادی لشکر به آنها کمک کنم.
به گزارش توسعه برند، به نقل از دفاعپرس: سردار سرتیپ پاسدار «نصرالله فتحیان» مسئول مؤسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت و مدیرعامل موسسه خیریه امدادگران عاشورا، از جمله رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس است که به مناسبت هفته گرامیداشت دفاع مقدس، میزبان او در ویژهبرنامه «منور» – تولید شده در خبرگزاری دفاع مقدس – بودیم.
مشروح این گپوگفت صمیمانه را در ادامه میخوانید؛
ورود شما به سپاه پاسداران و پیش از آن مبارزات انقلاب اسلامی از کجا آغاز شد؟
به روح مقدس امام عظیمالشان و شهدای والامقام انقلاب اسلامی و نیز شهدای مظلوم دفاع مقدس درود میفرستم و امیدوارم خداوند به برکت این شهدا از ما دستگیری کند. بنده از مقلدین امام خمینی (ره) بودم که توفیق داشتم با شروع مبارزات انقلاب اسلامی به انقلابیون بپیوندم. ما یک تیم پنج نفره بودیم که سپاه شاهینشهر اصفهان را تاسیس کردیم و از این پنج نفر فقط بنده ماندهام و الباقی شهید شدهاند.
در ماجرای ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ من به همراه پدر و خواهرم به تهران آمده بودیم تا در تظاهرات شرکت کنیم. من شاهد بودم که در خیابان ژاله (۱۷ شهریور) مردم را به تیر بستند. من به همراه پدرم داخل جوی آب پناه گرفته بودیم. شدت کشتار به حدی زیاد بود که داخل جوی آب را خون گرفته بود. تیراندازیها به قصد کشت صورت میگرفت و به همین دلیل فضا به شدت به هم ریخته بود که تعداد زیادی کشته شدند.
اولین حکم ماموریت بنده را شهید بروجردی صادر کرد
من به دلیل اینکه از قبل از پیروزی انقلاب در تظاهرات شرکت میکردم برایم این علاقه ایجاد شده بود که بتوانم کمکی در این جهت بکنم. به همین واسطه بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شدم. در آن زمان سپاه یک دوره فشرده پزشکیاری برگزار کرد. من که در رشته بهداشت و درمان تحصیل کرده بودم در این دوره شرکت کردم و بلافاصله بعد از دوره در پادگان ۱۵ خرداد اصفهان به عنوان مربی امداد درمان به کار گرفته شدم. بعد از شروع درگیریهای کردستان طی حکمی به قرارگاه غرب کشور و خدمت شهید بروجردی رفتم و اولین حکم ماموریت بنده را شهید بروجردی از کرمانشاه به کردستان زد. در اولین قرارگاه مشترک سپاه و ارتش در پادگان لشکر ۲۸ کردستان به فرماندهی شهید صیاد شیرازی و سرلشکر صفوی شروع به خدمت کردم.
در آن زمان شرایط و وضعیت مراکز درمانی و بهداری چگونه بود؟
در آن زمان مراکز درمانی در شهرهای کردستان کیفیت لازم را نداشتند. ما در جلسهای با مدیرعامل بهداری استان کردستان تقسیم کار کردیم و قرار شد به هر محور عملیاتی که میرفتیم خانه بهداشت و بیمارستانهایی را که تخریب شده احیا کنیم. در قدم اول بیمارستان الله اکبر مریوان را احیا کردیم و یک تیم پزشکی را که تحصیل کرده آمریکا هم بودند در آنجا مستقر کردیم. این تیم پزشکی طی این مدت با جوانان و رزمندگان حاضر در مریوان خوگرفتند و خدمات بسیاری را ارائه کردند.
بعد از عملیات طریقالقدس به تهران آمدم و قائم مقام بهداری کل سپاه در امور رزمی شدم. بعد از آن به جنوب رفتم و تا آخر جنگ در آن جا ماندم و در عملیات فتحالمبین شبکه بهداری رزمی را در سطح تیپهای رزمی فعال و کار مشترک با بهداری ارتش را شروع کردم.
در فاصله بین بازگشت از کردستان تا عملیات فتحالمبین بنده جز اولین تیمهای پزشکی حج جمهوری اسلامی بودم که طی یک کاروان زمینی در مدت زمان بیش از دو ماه به عربستان سفر کردم که این سفر یک تجربه بزرگ امدادی برای بنده بود.
در حال طواف خانه خدا شهید متوسلیان و شهید همت را دیدم
یکی از خاطرات مهمی که از این سفر در ذهنم مانده این است که با دکتر رهنما در حال طواف و به جا آوردن اعمال حج بودیم که شهید متوسلیان و شهید همت را با هم دیدیم که در حال صحبت بودند. به سمت آنها که رفتیم بعد از احوالپرسی حاج احمد متوسلیان به من گفت آقای فتحیان زمانی که از حج برگشتیم میخواهیم یک عملیات بزرگ انجام دهیم. کلیات عملیات فتحالمبین را در خانه کعبه از زبان حاج احمد متوسلیان و شهید همت شنیدم.
شهید صیاد امام (ره) را فرمانده معظم کل قوا خطاب کرد
قبل از عملیات بدر هماهنگ شده بود که با جمعی از فرماندهان از جمله شهید باکری، شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید احمد کاظمی، شهید خرازی و دیگر فرماندهان دوران دفاعمقدس خدمت امام (ره) در تهران برسیم. همه فرماندهان در اتاق امام جمع شده بودند. شهید صیاد به هنگام ارائه گزارشی در آن جلسه امام را اینگونه خطاب کرد که فرمانده معظم کل قوا و سپس گزارش خود را ارائه کرد. امام پس از اتمام صحبت شهید صیاد گفتند: فرمانده معظم کل قوا خداوند تبارک و تعالی است، همان خدایی که گفته است نماز بخوانید همان خدا نیز ذکرکرده است که جهاد کنید. بعد از آن جلسه ناهار را مهمان رئیسجمهور حضرت آیتالله خامنهای بودیم.
پس از جلسه من خدمت حضرت آقا رفتم و گزارشی از بهداری رزمی به ایشان دادم و در رابطه با پزشکان درخواستی دادم و ایشان گفتند: آقای مرندی وزیر بهداشت حرف بنده را گوش میدهد و من سفارش شما را به ایشان میکنم.
آقای دکتر پزشکیان که در حال حاضر رئیسجمهور کشورمان است در دوارن جنگ مسئول تیم اضطراری بود که یک تیم بزرگ پزشکی را از آذربایجان برای عملیات آماده کرده بود؛ گاهی اوقات تا ۱۰۰ نفر هم میشدند و هر موقع هم که میآمدند میگفتند که به لشکر ۳۱ عاشورا و پیش آقا مهدی باکری میروم.
از نقشآفرینی و فعالیت تیم بهداری در عملیاتها بگویید.
در عملیات والفجر ۴ در منطقهای که عملیات انجام گرفت تیم بهداری در پادگان گرمک که از عراق تصرف شده بود اورژانسی را برپا کرده بودند. در آن عملیات تیم آقای پزشکیان که یک تیم ۴۰ نفره بود در آن جا حضور داشت. شهید باکری به مسئول بهداری گفت این نقطهای که اورژانس در آن قرار گرفته، شناسایی شده و باید جابهجا شود. اما آقای پزشکیان میگوید که تیم برود، من میمانم تا اگر بمباران شد و کسی آسیب دید من همراه تیمهای امدادی لشکر به آنها کمک کنم.
آقای پزشکیان از این تعاریف شهید باکری در مورد خودش اطلاع نداشت
من در مواجه با شهید باکری از ایشان در مورد بهداری پرسیدم. ایشان گفت این تیم بسیار خوب و شجاع است و در ضمن ما یک آقا مسعودی داریم که ایشان یک آدم بسیار فداکار و شجاعی است و موضوع تغییر مکان اورژانس را برای بنده تعریف کرد. بعد از رئیس جمهور شدن آقای پزشکیان با آقای رحیم صفوی خدمت ایشان رفتیم و این خاطره را برایشان تعریف کردم. آقای پزشکیان هم از این تعاریف شهید باکری در مورد خودش اطلاع نداشت.
در رابطه با دکتر ظفرقندی هم که در حال حاضر وزیر بهداشت هستند این نکته را بگویم که ایشان در تمام عملیاتهای بزرگ حضور داشت و مسئول تیم اضطراری دانشگاه تهران بودند. دکتر ظفرقندی در عملیات ولفجر ۴ مسئول تیم شیمیایی بود.
ماجرای بازدید ۱۹ ساعته رهبر انقلاب از بهداری در زمان جنگ / خرید هزار شاخه گل مریم برای مصدومان شیمیایی
در آخر جنگ و زمانی که حضرت آقا رئیس جمهور بودند به مدت یک ماه تمام در خوزستان در کنار رزمندگان بودند و هر روز از یگانها بازدید میکردند. من از ایشان دعوت کردم و تشریف آوردند و به مدت ۱۹ ساعت از بهداری ما بازدید کردند. آقا تمام زنجیره امداد و انتقال را از خط مقدم تا اهواز به طور کامل بازدید کردند. قبل از نماز مغرب بود که به آقا گفتم قریب به ۸۰۰ مصدوم شیمیایی داریم که آقا فرمودند دست خالی نمیتوانیم به آن جا برویم و گفتند اگر که بتوانید گل تهیه کنید بهتر است. ۱۰۰۰ شاخه گل مریم تهیه شد. آقا هر مصدوم شیمیایی را میدیدند بغل میکردند و میبوسیدند. این در حالی بود که این افراد تاول داشتند و تعدادشان ۸۰۰ نفر بودند.
در عملیات کربلای ۵ رکورد تخلیه مجروح را شکستیم
در آن زمان خداوند یاری کرد تا این ظرفیت بزرگ خدمات درمانی در جنوب شکل گرفت و همه پزشکان و پرستاران پای کار بودند. در عملیات کربلای ۵ رکورد تخلیه مجروح را که دست آمریکاییها بود، شکستیم. مجروح از زمانی که ترکش میخورد تا زمانی که میرسید به اتاق عمل بیست دقیقه طول میکشید. این کارهای بزرگ را پزشکان انجام دادند. تعداد ۱۵۰ هزار نفر از کادر درمان در منطقه جنوب و شمال غرب و غرب خدمت کردند. حضور این افراد حیات بخش بود و فقط به فرمان امام و بهواسطه برقراری ارتباط دلی به جبههها آمده بودند. امام (ره) در حق این افراد این دعا را کردند که خداوندا به امدادگران و طبیبانی که خانههای امن خود را رها کردند و پا به پای خطشکنان به نجات مجروحین و مصدومین شتافتند، عزت و عظمت دنیا آخرت عطا بفرما.
در ماه مبارک رمضان خدمت رهبر معظم انقلاب بودم ایشان از بچههای دوران جنگ پرسیدند. گفتم با یکدیگر هیئت و یک خیریهای داریم که ایشان فرمودند این دو را تا آخر عمر رها نکنید. سپس از بیمارستانهای صحرایی که خودشان هم به آنها سر زده بودند پرسیدند. گفتم بیشترشان از بین رفتند و آقا ناراحت شدند و گفتند کاش آن بیمارستانهای صحرایی باقی میماند تا اساتید جامعه پزشکی به دانشجویان جوان پزشکی میگفتند که چه کارهای بزرگی انجام شده است.
پایان