جنگ فراگیر؛خیلی دور خیلی نزدیک
حمله اخیر رژیم صهیونیستی به لبنان، این سوال بزرگ را در ذهن همه ایجاد کرده که آیا این آغاز یک جنگ بسیار بزرگتر است؟ و آیا رژیم صهیونیستی بنا دارد اقداماتی که طی حدود ۱۲ ماه گذشته در غزه اجرا کرد، اکنون در جبهه لبنان پیادهسازی کند؟
به گزارش توسعه برند، روزنامه خراسان در مطلبی با این عنوان نوشت:
ادبیات مقامات سیاسی صهیونیستی چنین فرضی را نامحتمل نشان نمیدهد چنان که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود برای اعلام شروع تجاوز به لبنان با این سخنان آغاز کرد: «ما در آستانه تغییر موازنه قوا در شمال هستیم و روزهای پیچیده ای در انتظار ماست».
بر همین اساس در وهله نخست از اعتراف مقامات صهیونیستی آشکار است که اسرائیل موازنه قدرت در برابر حزب الله را از دست رفته میبیند بنابراین یکی از اهداف کابینه تلآویو برقراری مجدد موازنه به نفع رژیم در برابر حزب الله است و طبیعتاً چنین هدفی بدون عملیات نظامی که یا بتواند از قدرت نظامی حزبالله بکاهد یا آن را مجبور به توقف کارزار تهاجمی حمایت از غزه و پذیرش خواستههای تل آویو درباره بازگشت نیروهایش به آن سوی مرز آبی و رودخانه لیتانی کند، محقق نخواهد شد. از طرفی نیز جنگ غزه به اولین سالگرد خود در حال نزدیک شدن است که طولانیترین جنگ تاریخ رژیم در ۷۵ سال گذشته بوده و این در حالی است که ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی علاوه بر ناتوانی در آزاد کردن اسرای صهیونیست، حتی به اذعان و اعتراف فرماندهان نظامی در خلع سلاح و نابودی زیرساختهای نظامی حماس نیز توفیق چندانی به دست نیاورده و ارتش بیهدف به حملات علیه غیرنظامیان ادامه میدهد.
حماس محکم و استوار بر اصول و شروط خود برای پذیرش توافق و تسلیم نشدن در برابر برنامههای خطرناک دشمن درباره گذرگاه رفح ایستاده و نقشههای نتانیاهو را نقش بر آب کرده است. نتانیاهو میداند که انجام توافق بر اساس خواسته حماس یعنی سقوط کابینه و مرگ سیاسی او. این وضعیت به طور حتم بار سنگینی بر دوش کابینه تندرو صهیونیستی است که برای یافتن راه نجاتی از باتلاق غزه دست و پا میزند.
ارزیابی نهایی کابینه صهیونیستی آن است که تا وقتی حزب الله به عملیاتهای خود در شمال سرزمینهای اشغالی ادامه میدهد و دست حمایتی آن به غزه دلگرمی میدهد، رهبر حماس از پذیرش توافق امتناع خواهد کرد. بنابراین هدف اصلی حمله به لبنان پیشبرد سناریوهای مطلوب رژیم برای آینده غزه بدون نگرانی از فشار نظامی مقاومت لبنان است.همچنین نباید از یاد برد که موضوع بحران آوارگان صهیونیست به شدت بر دوش کابینه نتانیاهو سنگینی میکند و بخش زیادی از شهرکنشینان و احزاب تندرو و وزرای وابسته به آن ها همانند اسمورتیج وزیر دارایی و بن گویر وزیر امنیت داخلی خواهان جنگ با حزب الله هستند و البته حزب الله نیز بارها تأکید کرده که بدون توقف جنگ در غزه امکان بازگشت آوارگان صهیونیست به شهرکهای شمالی وجود ندارد.
در چنین شرایطی، حادثه انفجار پیجرها و هدف قرار دادن فرماندهان نظامی ارشد حزبالله طی یک هفته اخیر، با هدف تسهیل شرایط ورود به جنگ میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد زیرا علاوه بر برنامهریزی اسرائیل برای گرفتن بیشترین آمار تلفات از میان سربازان و نیروهای وفادار به مقاومت برای اضمحلال توان عملیاتی حزب الله در همان آغاز ماجرا- هدفی که البته محقق نشد- هدف دیگر از بین بردن دو عنصر حیاتی ارتباطات و فرماندهی بود که برای حفظ انسجام و بقای نیروهای نظامی در ارتشهای کلاسیک الزامی است.
صحنه متفاوت جنگ غزه با جنگ لبنان
تفاوت فاحش نخست که به حزبالله در برابر ارتش صهیونیستی دست برتر داده، ویژگیهای جغرافیایی متمایز جنوب لبنان و غزه است. مرز بین لبنان و اسرائیل حدود ۷۶ کیلومتر از مزارع شبعا در شرق تا راس ناقوره در غرب است که در امتداد حدود ۳۰ کیلومتر خط ساحلی در جنوب لیتانی قرار دارد. منطقه کوهستانی (جبل عامل)، جنگلی و همراه با درهها (دره بقاع) و رودها و ناهمواریهای طبیعی فراوان است که نیروهای مقاومت بر آن اشراف کامل شناسایی دارند و سال ها فرصت داشته اند تا درباره تاکتیکهای جنگی متناسب با این شرایط جغرافیایی، ساخت مواضع نظامی و مخفیگاه و تأسیسات غافلگیری دشمن به کسب آمادگی بپردازند.به طور حتم عملیات هوایی به تنهایی برای کسب پیروزی در جنگ و تخلیه کامل یک منطقه از عناصر نظامی دشمن و تصاحب سرزمینیِ یک منطقه عملیاتی کافی نیست و از این حیث ارتش صهیونیستی مجبور است برای تحقق اهداف نتانیاهو و هم قطارانش به صورت زمینی وارد عمل شود و این با توجه به آن چه درباره وضعیت جغرافیایی منطقه جنوب لبنان گفته شد، بهترین فرصت برای حزب الله است که بیشترین تلفات و حتی گرفتن اسیر را بر دشمن تحمیل کند.
ارتش صهیونیستی در مساحت کوچک ۳۷۰ کیلومتر مربعی غزه تمام قدرت زرهی خود را به کار گرفت تا از تلفات نظامی خود بکاهد و این موجب شد تا در برههای ارتش به طور رسمی اعلام کند که تانک برای آموزش به نظامیان جدید ندارد. طبیعتاً جغرافیای متفاوت مرزهای جنوبی لبنان چنین امکانی را – حتی در صورت رفع تمام نیازمندی های زرهی رژیم از سوی غربیها- در اختیار ارتش برای حفظ جان نظامیان قرار نمیدهد.از طرف دیگر حزب الله به سلاح های بسیار پیشرفتهتر، متنوعتر و فراوانتر از مقاومت غزه مجهز است، از جمله موشک های دقیق و پهپادهای پیشرفته که می توانند تمام نقاط اسرائیل را هدف قرار دهند. برخی منابع زرادخانه موشکی حزب الله را تا ۱۵۰هزار برآورد کرده اند که گفته می شود در میان آن ها حدود ۱۰۰۰۰ موشک هدایت شونده دوربرد وجود دارد که می تواند در طول و عرض، اسرائیل را ویران کند.همچنین در سال ۲۰۲۱، سید حسن نصرالله، رهبر حزب الله گفت که این گروه ۱۰۰هزار جنگجو دارد.در حالی که تاکنون حزب الله تنها بخش بسیار محدود و ناچیزی از زرادخانه نظامی خود را علیه اراضی اشغالی به کار گرفته است با این حال تمام سرزمینهای اشغالی در نگرانی و وضعیت آماده باش کامل فرو رفته و طبیعتاً در مراحل آینده جنگ، مراکز استراتژیک رژیم همانند بنادر و تأسیسات گازی کاریش و مرز هسته ای دیمونا و … هم می تواند به سیبل اهداف مقاومت تبدیل شود که علاوه بر موج جدید آوارگان داخلی، بحران اقتصادی و مهاجرت معکوس را نیز تسریع کند. مطمئناً معادله رویارویی با حزبالله به همین جا نیز ختم نمیشود زیرا محور مقاومت در ذیل استراتژی «وحدت ساحات» و در اتاق عملیات مشترکی که از زمان طوفان الاقصی دایر شده است، در آمادگی برای وضعیتهای پیچیدهتر امکان گسترش جنگ به سرمیبرد. بسیاری از اضلاع مقاومت برای مشارکت در نبرد زمینی با ارتش صهیونیستی آمادگی دارند و ایران نیز هنوز پاسخ ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، را نداده و این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی از قطعی بودن این پاسخ سخن میگویند و طبیعتاً جنگطلبی رژیم در لبنان میتواند در تغییر مدل پاسخ ایران از مدل اطلاعاتی- امنیتی به مدل نظامی تأثیرگذار باشد.
پایان