وب گردی

جشنواره‌ای برای «قهر کرده‌ها»

دولت چهاردهم می‌تواند میزبان شایسته و خدومی برای اهل هنر، فرهنگ و سینما باشد به شرط اینکه برنامه‌ای سنجیده، اراده‌ای جزم، مدیرانی شجاع و صادق و نوآور، داشته باشد تا رخدادهایی همچون جشنواره فیلم فجر را به نمایشگاهی از ظرفیت‌ و بضاعت هنری کشور،‌ فارغ از خط‌کشی‌های ‌تصنّعی و ضد وفاق تبدیل کند.

به گزارش توسعه برند، آنچه در ادامه می‌خوانید گزارش نورنیوز از ضرورت بازبینی در سیاست‌های سینمایی و جشنواره‌ای دولت چهاردهم است:

با برگزاری نخستین جلسه شورای سیاستگذاری چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی،‌ زنگ آغاز مهم‌ترین رخداد هنری کشور رسما به صدا درآمد. هرچند بدنه‌ی سینما برای حضور در ضیافت سالانه‌ی هنر هفتم در بهمن ماه، از مدت‌ها پیش کار خود را شروع کرده و چرخه‌ی تولید آثار سینمایی را به حرکت درآورده، اما نشست دیروز وزیر با مسئولان سازمان سینمایی و نیز اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره امسال، سمت و سو و حال و هوای حاکم بر این جشنواره را تاحد زیادی روشن کرد.

سخنان سید عباس صالحی در این نشست، جنبه‌های تلخ و شیرینی از واقعیت سینما و بلکه به طور کلی، سپهر هنر امروز ایران را روایت کرد. توجه به این تحلیل واقع‌بینانه، می تواند چشم‌انداز روشنی از فرصت‌ها و تهدیدهای حوزه فرهنگ و مشخصا هنر سینما در افق ایران امروز به دست دهد.

وزیر فرهنگ، ‌به خلاف سیره‌ی برخی فعالان سیاست‌زده که اصرار بر سفیدنمایی یا سیاه‌نمایی ساحت هنر دارند مشکلات و تنگناهای این حوزه را بدون پرده‌پوشی و کتمان برشمرد و برای وجود «فاصله عمیق میان جامعه سینمایی و بخش تصمیم‌گیر» ابراز تأسف کرد.

او ضمن اقرار شجاعانه به «اعتمادهای از دست رفته» و «سخت بودن کاهش بی‌اعتمادی میان اهالی سینما و مسئولان»، گفت:« باید تلاش کنیم کسانی که قهر کرده‌اند را بازگردانیم و البته در حل مشکلات برخی هنرمندان دنبال سر و صدا کردن نباشیم. بخش اعظم اهالی سینما نسبت به سینمای ایران تعصب دارند، به همین دلیل برداشت من این است که اگر گام‌های مثبتی برداریم، می‌توانیم اعتمادهای از دست رفته را به‌زودی بازگردانیم .»   

آنچه وزیر فرهنگ در دیدار با مسئولان جشنواره گفت واقعیتی مشهود است که پیش از این، بارها از سوی سینماگران و نیز تحلیل‌گران حوزه فرهنگ بیان شده بود. فعالان عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی، با درک زودرس نشانه‌هایی از تضعیف سرمایه اجتماعی،‌ بارها مسئولان و متولیان حوزه فرهنگ را به تغییر نگاه خود به این حوزه راهبردی فراخواندند و اهمیت غیرقابل‌انکار سینما و به طورکلی هنر را در ایجاد امید و نشاط ملی و به تبع آن، تقویت سرمایه اجتماعی یادآور شدند.

چنین مخاطره‌ای پس از اتفاقات تلخ پاییز ۱۴۰۱ به فعلیت درآمد و جامعه‌ی نخبگی ایران در حوزه فرهنگ و هنر، در مقیاسی بزرگ دچار سرگشتی و سرخوردگی شد و به شکل معناداری از چرخه نقش آفرینی در تولیدات هنری فاصله گرفت. هرچند در دوسه سال اخیر،‌ تولیدات قابل اعتنایی در سینمای ایران رقم خورد اما بی تردید بخش مهمی از پدیدآورندگان و فعالان سینما با بی‌انگیزگی مشهودی در حاشیه این هنر روزگار گذراندند و از نقش‌آفرینی در پهنه اجتماع و زندگی مردم دور شدند. این طیف از سینماگران و مشتاقان سینما که در کلام وزیر فرهنگ با عنوان “قهرکرده ها” از آنان یاد شده است، حتما دلشکستگی‌ها و بلکه دلخوری‌هایی از مدیریت کلان فرهنگ در کشور داشته اند که توجه به آنها ضرورتی انکارناپذیر دارد.

سینمای ایران در سال‌های اخیر را اگر به صورت کمّی و با آمار تولید و تماشاچی ارزیابی کنیم احتمالا سینمایی نسبتا پررونق را خواهیم یافت؛‌ سینمایی که جوهره و جهت گیری غالب آن، “کمدی سازی” بوده است. وفور کمدی‌هایی که به گواهی صاحب‌نظران، خالی از سویه های اصیل “طنز” بوده و در سایه شوخی‌های سبک و گاه دور از نزاکت، مخاطب را به سالن می کشاند.

چنین آثاری بیش از آنکه روحیه انتقادی و کنشگرانه را در مخاطبان خود برانگیزند و تقویت کنند به کالایی “مصرفی” و زودبازده تبدیل می شدند که از ساختن نشاط و امید اجتماعی عاجز بودند و هیچ خاطره جمعی شادمانی خلق نمی کردند. سیطره چنین سبکی در سینما دلایل زیادی دارد اما قطعا یکی از اصلی‌ترین دلایلش، بی‌رغبتی و بی‌انگیزگی بخش قابل توجهی از اهالی سینمای ایران بوده است.

آنچه درباب سینمای روز ایران گفته شد مستقیما درباره جشنواره های سینمایی نیز قابل اطلاق است. جشنواره‌های فیلم فجر در سال‌های اخیر عمدتا با نگاه‌هایی که وزیر فرهنگ از آنها با تعابیر “مناسکی” و  “گلخانه‌ای” یاد کرد طراحی و برگزار می‌شد. جامعه هوشمند سینمای ایران، به سرعت چنین جوهره ای را در جریان جشنواره کشف می کرد و در برابرش مقاومت نشان می‌داد یا دست‌کم با رغبت و اشتیاق در آن حضور نمی‌یافت.

سیاست‌های اعلامی از سوی برخی مسئولان سینمایی در سال‌های اخیر،‌ به وضوح در مسیر خط‌کشی‌های سیاسی و ایدئولوژیک، و از این طریق موجب رنجاندن طیفی از فعالان و پدیدآورندگان آثار سینمایی بود. در شرایطی که فضای ملتهب سیاسی و اجتماعی کشور پس از پاییز ۱۴۰۱ اقتضا می کرد که سینما و هنر، پرچمدار همگرایی و آشتی‌جویی باشد مدیران ارشد این حوزه با زبانی تند و طوفانی، مرزهای خودی / غیرخودی را ترسیم می‌کردند. چنین سیاست‌هایی غیر از آنکه عدد “قهرکرده‌ها” را در عرصه سینمای ایران افزایش دهد چه برکت و فایده ای داشته است؟

اکنون اما نوبت به دولت وفاق رسیده است. در دولتی که می‌کوشد شعار همگرایی و هم‌افزایی و تحمل “دیگری” را در تمام امور پیاده کند و در این عرصه سینما نقش پیشگام و پیشران را دارد. هرچند همان‌طور که وزیر فرهنگ گفت کاهش بی‌اعتمادی‌ها میان نهاد قدرت و نهاد فرهنگ، امروز چندان ساده نیست اما می توان امیدوار بود با تغییر رویکردها و رویه‌ها و سیاست‌ها و برنامه‌ها، فرایندی شکل بگیرد که نه امسال، بلکه به مرور و در سال‌های آتی، نقش‌آفرینی هنر هفتم و فعالان خلّاقش در ایران برای خلق امید و نشاط ملی، و در پی آن تقویت سرمایه اجتماعی سرعت پیدا کند.

دولت چهاردهم می‌تواند میزبان شایسته و خدومی برای اهل هنر، فرهنگ و سینما باشد به شرط اینکه برنامه‌ای سنجیده، اراده‌ای جزم، مدیرانی شجاع و صادق و نوآور، داشته باشد تا رخدادهایی همچون جشنواره فیلم فجر را به نمایشگاهی از ظرفیت‌ و بضاعت هنری کشور،‌ فارغ از خط‌کشی‌های ‌تصنّعی و ضد وفاق تبدیل کند.

سید عباس صالحی از آن جهت که در سخنان خود، به وجود نابسامانی‌ها و نابهنجاری‌های مدیریتی در مواجهه با اهالی سینما اعتراف کرده، نیمی از مسیر اصلاح را پیموده است. اکنون نوبت تکمیل این حرکت اصلاحی است تا وفاق و هم‌گرایی و آشتی به خانواده سینمای ایران برگردد و مدیران و پدیدآورندگان و تماشاچیان، به عنوان سه رکن شکوفایی هنر هفتم، دوران جدیدی از سینما را در ایران رقم بزنند؛‌ دورانی که بضاعت هنر این سرزمین را نه صرفا با معیارهای  کمّی ارزیابی می کند و نه تماما با موازین مورد پسند حاکمیت. این دوران جدید، بیش از آنکه سینما را به صورت گلخانه‌ای مدیریت کند نقش خدمت‌رسانی و حمایت‌گری و تسهیل‌گری را برعهده می‌گیرد.    

پایان

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا