وب گردی

کار سخت

سطل بزرگی برمی دارد و پر از آب می کند. در آن پودر لباسشویی یا به قول خودش تاید می ریزد و گوشه ای آماده می گذارد. لباس کارش را با حوصله می پوشد. او عادت دارد دستمالی دور سرش ببندد تا کثیفی از موهایش پاک نشود. یک دستکش نایلونی، چندین حوله و دستمال تمیز همیشه همراهش است، ممکن است صاحبش نداشته باشد و کارش به تعویق بیفتد. سمانه ۸ سال است که مددکار خانگی است. او در یک شرکت نظافتی کار می کند و مشتریان خود را دارد. این روزها بیش از هر فصلی از سال سرش شلوغ است، از ته دل می خندد و می گوید این روزها سر ما و آرایشگرها از همه ما شلوغ تر است؛ این روزها سرش شلوغ است. حتی از پزشکان. ما از یک ماه پیش تمام ساعت ها را داده ایم و اکنون مشتری جدید نمی پذیریم. به گزارش سمانه، عید است و همه می خواهند خانه خود را تزئین کنند. به گفته وی، استقبال از بهار و نوروز بدون نظافت منزل اصلاً خوب نیست.

شاید این روزها از یک کارگر زن یا مرد خواسته باشید که به شما کمک کند تا خانه یا راه پله خود را تمیز کنید، اما چیز زیادی از داستان زندگی او نمی دانید.

سمانه ۳۵ ساله است و با مادر مسن خود زندگی می کند. پدرش چند سال پیش فوت کرد و چیز زیادی برای آنها نگذاشت. هزینه های بیماری مادرش باعث شد که حتی کسری از پس انداز خود را از دست بدهند. فارغ التحصیل رشته گرافیک بود اما به هر دری زد و کاری پیدا نکرد تا اینکه تصمیم گرفت نظافتچی شود و الان دقیقا ۸ سال است که همین کار را انجام می دهد. سمانه بسیار ضعیف است و معمولا وقتی وارد هر خانه ای می شود صاحبخانه می ترسد که نتواند کارش را به درستی انجام دهد. او می گوید: «تا قد و قامتم را نبینند، می ترسند انرژیم کم باشد. بعد بدون اعتراض سریع شیشه ها را تمیز می کنم، زمین را جارو می کنم، جاروبرقی و گرد و غبار می کشم. آنها نظر خود را تغییر می دهند و از قدرت من تعریف می کنند.”

سمانه از آنجایی که سال هاست مشغول نظافت و کارهای خانه است، امروزه مشتری های زیادی دارد و درآمدش ماهیانه ۱۵ میلیون تومان است، یعنی به گفته خودش اگر هر روز کار کند، ماهی ۱۵ میلیون تومان درآمد دارد. در حالی که سریع از پله ها بالا می رود و پرده ها را پایین می کشد و داخل ماشین لباسشویی می اندازد، حرف می زند و می گوید: «اما این پا و کمر چقدر می تواند دوام بیاورد؟ گاهی از صبح آنقدر خسته می شوم که مچ دستم می خواهد بیفتد. “البته الان خوبم.” کمرش را صاف می کند که انگار می خواهد به خودش ثابت کند الان می تواند کار کند و بعد می گوید: مامانم می گوید الان جوانی و نمی فهمی، بعد ببین چه کمردردی خواهی داشت. می گویم مادرم چاره دیگری دارم؟ سمانه می گوید از خانه هایی که برای کار به آنجا می رود ناراحت است چون کثیف هستند، مثلاً مشخص است که چند ماه است گاز تمیز نشده و صاحبخانه انتظار دارد مثل روز اول آن را تحویل دهد. خب، واضح است که کار بسیار سختی است و به بازوها و کمر شما آسیب می رساند. نظافت چنین مکان هایی معمولاً بسیار سخت است، اما تعدادی از خانه ها نیز هستند که مرتب تمیز می شوند و این خانه ها کمتر کار می کنند و به مردم انرژی بیشتری می دهند. او می گوید: «چند روز پیش به خانه ای رفتم که همه مبل های آن کثیف و پر از لکه بود. بعد از شامپو زدن خانم خانه دار غر می زند که چرا خوب تمیز نکردم، گفتم اگر می خواهی مثل روز اول شود، به این خشکشویی ها بگو مبل هایت را در خانه بشورند. جواب داد داری چیکار میکنی؟ اما من مشتریان بسیار خوبی هم دارم که مرا دوست دارند و افراد بسیار خوبی هستند.”

به بدن خشن و پینه بسته سمانه و هیکل ظریفش نگاه می کنم.

حالا پرده ها را آویزان می کند و چین ها را مرتب می کند و از خوشحالی دست می زند و می گوید: وای چقدر خونه قشنگ شده، چقدر خوب شده. جلو و عقب می رود و چین های پرده را تنظیم می کند.

حامد ۲۲ سال است که خانه را تمیز می کند. او اهل کابل افغانستان است. او در دیار خود کشاورز بود، اما از زمانی که به ایران که چندی پیش بود آمد، نظافتچی شد.

وقتی از او در مورد سختی های کارش می پرسم، با تعجب و با همان لهجه شیرین مردم افغانستان می گوید: «این اولین بار است که کسی در مورد سختی های کار من می پرسد. «راستش را بخواهید، داشتن نام شما به عنوان یک نظافتچی خیلی خوب نیست. درست دم در باید بگویی که من نظافتچی هستم و آمده ام تمیز کنم و این حس خوبی ایجاد نمی کند.”

حامد الان ۴۰ آپارتمان ثابت را نظافت می کند، یعنی راه پله ها و حیاط خانه ها را تمیز می کند و این روزها چون نزدیک سال نو است، کارهای اصلی داخل خانه ها را انجام می دهد. او می گوید: درآمدم بد نیست و خدا را شکر ناراضی نیستم، اما کار سخت است، گاهی ۸ ساعت پشت سر هم کار می کنم. این روزها برای ۸ ساعت کار مداوم ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان می گیرم. فقط وقتی خانه را تحویل می‌دهی خستگی در زندگی می‌ماند، اما صاحبخانه می‌گوید تمیز و مرتب نیست و کارش را دوست ندارد.»

حامد از سختی هایی می گوید که در ابتدای کار با آن روبرو بوده است. در ابتدای کار پله ها را با برس تمیز کرد و سپس با پارچه خشک کرد. خانم ها به او گفتند همینطور تمیز کن و او بدون اینکه بداند چقدر مشکل دارد و چقدر به او ۵۰۰ تومان پول داده اند تمیز می کند. او می‌گوید: «وقتی مشتری‌هایم زیاد شدند، گفتم من آن‌طور کار نمی‌کنم، حالا آب و تاید را در یک سطل بزرگ می‌ریزم، از وایتکس استفاده نمی‌کنم، زیرا می‌دانم استفاده روزانه از وایتکس چه می‌کند. در مورد ریه ها، برای هرکسی که تازه وارد این کار شده است کاربرد دارد.” من می گویم هر روز از سفید کننده استفاده نکنید زیرا ریه ها، کلیه ها و کبد انسان را از بین می برد. صد بار با پاهای برهنه پله ها رو ۱۰ سال اینطوری کار کردم بعد دیدم قدرتم داره میره پایین الان ۳۸ سالمه و خداروشکر مشکلی ندارم اگه مواظب خودت نباشی در این شغل، قطعاً کمردرد، گردن درد و پا درد خواهید داشت.” حامد می‌داند که سخت‌ترین کارش زمانی است که کار تمام شده است و از صاحبخانه می‌خواهد که حقوقش را بدهد، اما می‌گوید بعداً به شما پول می‌دهم. این لحظه بسیار هیجان انگیز است.

ثمین، فاطمه خانم و اکبر آقا هم کارگران خانه هستند. حرف هایشان مثل حامد و سمانه است، از سختی های روزشان می گویند که گاهی تا ۱۰ ساعت در روز کار می کنند. آنقدر می شویند و آسیاب می کنند و پاک می کنند و از نردبان بالا و پایین می روند که شمارش از دست می رود.

آنها دقیقاً قانون کار را نمی دانند، فقط می دانند که بازنشستگی و بیمه ای برای آنها وجود ندارد. برای همه آنها یک سوال اساسی وجود دارد. تا کی می توانند اینگونه کار کنند؟

منبع: ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا