وقتی «روز ملی خلیجفارس» متولد شد

۱۱:۲۷ – ۲۲ تیر ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان – اگر کسی مختصر اطلاعات تاریخی و جغرافیایی نداشته باشد و نام «قلعه پرتغالیها» هم به گوشش نخورده و همه اطلاعاتش از کشور پرتغال به رونالدو و تقابل فوتبالی ایران و پرتغال در جام جهانی محدود شود، ممکن است با شنیدن عبارت «جنگهای ایران و پرتغال» جا بخورد و دوتا شاخ کوچک و نافُرم روی سرش سبز شود!
تجارت پرتغالی
نقل پانصد و چند سال پیش است که پرتغالیها پایشان به خلیجفارس باز میشود و دست آخر خیلی جاها و از همه مهمتر جزیره «هرمز» را اشغال و نزدیک به ۱۱۹ سال در منطقه جا خوش میکنند. تاریخنویسها میگویند پرتغال و اسپانیا تا حدود قرن ۱۲ میلادی درواقع یک کشور و سرزمین به حساب میآمدند تا اینکه آخرین پایگاه مسلمانان در اروپای آن روزگار سقوط کرد و سلطه ۵۰۰ ساله حکومت اسلامی بر اسپانیا پایان یافت. از آن دوره به بعد کشوری به نام پرتغال نهتنها شکل گرفت بلکه کمکم گسترش پیدا کرد و در قرن ۱۶ میلادی تبدیل به امپراتوری و ابرقدرتی شد که ناوگانهایش در گوشه و کنار دنیا هر روز بر مستعمرات پادشاهی پرتغال میافزودند و در ضمن نبض تجارت بخش مهمی از جهان را نیز در دست داشتند. نخستین بار هم «واسکو دوگاما» جهانگرد و کاشف معروف بود که توانست از غرب راهی به خلیجفارس و سرزمین هند پیدا کند. میگویند او در سال۱۴۹۸ با راهنمایی یک ایرانی از بندری در موزامبیک به سوی هند راه میافتد و در برخورد با خلیجفارس، بعدها گزارش مفصلی از اهمیت سرزمین پارس به دربار پرتغال میفرستد. درواقع پرتغالیها اولین استعمارگرانی بودند که از غرب اروپا به خلیجفارس وارد شدند و هدفشان هم در وهله نخست قبضه کردن تجارت در منطقه بود. همه دریانوردان و مأموران امپراتوری پرتغال هم متفقالقول بودند که شرط قبضه کردن امور تجاری آن روزگار داشتن پایگاه و جایگاهی در خلیجفارس و دریای عمان است. آنها ۹ سال پس از اینکه تنگه هرمز و اهمیتش را دیدند، ناوگانهای نظامی و تجاریشان را به منطقه رساندند و همهجوره رفت و آمد کشتیهای تجاری را زیر نظر گرفتند.
دستنشاندههای پرتغالی
درست در روزگاری که شاه اسماعیل، پادشاه تازهکار صفوی بهشدت درگیر جنگ با عثمانیها بود، ناخدا «آلفونسو آلبو کرک» پرتغالی با بیشتر از ۲۰ کشتی جنگی به منطقه وارد شد و «هرمز» را اشغال کرد و به نام پادشاه پرتغال سند زد! آنها بحرین، گمبرون (بندرعباس) و خیلی جاهای دیگر را هم اشغال کرده، اوضاع را در دست گرفتند و برای جزایری که در اشغال داشتند، امیر هم تعیین کردند. یک سال بعد یا بیشتر، شاهاسماعیل به امیر دستنشانده پرتغالیها – توران شاه – پیغام فرستاد که تسلیم ایران شده و خراج سالیانه بپردازد. به جای امیر، آلبو کرک پاسخ شاه صفوی را با قلدری داد و هرمز را ازجمله متصرفات دربار پرتغال دانست. چند سالی ماجرا به شکل پیامهای دیپلماتیک ادامه یافت، محلیها علیه عوامل پرتغالی شورش کردند، حکومت ایران هشدار داد، پرتغالیها تهدید کردند و… تا اینکه بار دیگر در سال ۱۵۱۵ میلادی، آلبو کرک با ۲۵ کشتی جنگی دوباره به هرمز حمله کرد و همه قدرت را در جزایر و بنادر اطراف آن در دست گرفت و فردی به نام سیفالدین را حاکم جزیره کرد تا هرساله خراج سنگینی که حاصل درآمد تجارت دریایی منطقه بود را به دربار پرتغال پرداخت کند. خراجی که هرساله افزایش پیدا میکرد. پرتغالیها البته هرجا دستشان رسیده بود و اهمیت استراتژیک داشت، قلعه و استحکامات نظامی ساختند.
درواقع خلیجفارس، نزدیک به ۱۲۰ سال، هزینه کمتجربگی شاهاسماعیل صفوی را داد که تصور کرده بود میتواند پرتغالیها را با زبان خوش راضی کند تا ایران را در منافع تجارت دریایی شریک کنند. دیگر پادشاهان صفوی هم وقتی متوجه شدند چه گوهر گرانبهایی را مفت به بیگانه دادهاند که پرتغالیها جای پایشان را در خلیجفارس محکم کرده و قصد بیرون رفتن نداشتند.
دیپلماسی پرتغالی
زمان شاهعباس اما اوضاع با ۱۲۰ سال پیش توفیر کرده بود. حکومت ایران قدرت بیشتری یافته و ایرانیها توانسته بودند بحرین، گمبرون و… را در اختیار بگیرند و کنار گوش پرتغالیها تجهیزات و استحکامات نظامی بسازند. دربار پرتغال قدرت و شوکت گذشته را نداشت و مهمتر از اینها برای تجارت دریاییشان رقیب سرسختی مثل انگلیسیها پیدا شده بودند که دست طمع به سمت هند دراز کرده و کمپانی هند شرقی را راه انداخته و داشتند رشته کارِ استعمارگری را از دست پرتغالیها درمیآوردند.
«فیلیپ» پادشاه پرتغال مثلاً به دیپلماسی متوسل شد و هیئتی را با هدایای ارزشمند به دربار شاهعباس فرستاد و البته با پیغامی که بحرین را به ما برگردانید و… . پیغامهای بعدی شکایت از حملات ایرانیها به استحکامات پرتغالیها و یا بدرفتاری با آنها و… بود. شاهعباس هر بار نامههای شاه فیلیپ را با ملاطفت پاسخ میداد و حرفی هم از بحرین نمیزد! او البته دل پری از استعمارگران پرتغالی داشت که درخواستهای ایران برای اتحاد در برابر زیادهخواهیهای عثمانی را بیپاسخ گذاشته بودند.
تصمیم او بیرون کردن پرتغالیها بود. اسناد تاریخی میگویند پشت ایرانِ آن زمان به حمایت کمپانی هند شرقی و کشتیهای جنگی انگلیسیها گرم بوده است. البته حضور کشتیهای انگلیسی در جنگ با نیروهای پرتغالی در جاسک و مناطق دیگر کاملاً واقعیت دارد و کسی آن را کتمان نمیکند، اما اسناد کمتر دیده شده نشان میدهد جنگ نهایی که در آن «امام قلی خان» والی فارس موفق به فتح هرمز و بیرون راندن پرتغالیها شد، جنگی تمام ایرانی بوده است. «دکتر محمدباقر وثوقی» در سال ۱۳۸۷ در یک پژوهش تاریخی برخلاف بیشتر مستندات تاریخی موجود، اسنادی را رو میکند که نشان میدهد حضور انگلیسیها در جنگهای میان ایران و پرتغال نه به درخواست دربار و دولت ایران؛ بلکه به درخواست خود انگلیسیها انجام میشود که از مدتها پیش برای حضور در خلیجفارس و رقابت با پرتغالیها، تلاش میکردند. شاهعباس و حکومتش در آن دوره موفق میشود از این موقعیت و ظرفیت بهره بگیرد و در فرصت مناسب، دست پرتغالیها را از منطقه کوتاه کند. در چنین شرایطی و در اردیبهشت سال ۱۰۰۱ خورشیدی آخرین پایگاه پرتغالیها در هرمز سقوط میکند تا پادشاه این کشور متوجه شود خلیجفارس جای حضور بیگانگان نیست.
منبع: روزنامه قدس