تقابل دو نگاه یا تقابل با واقعیت؟ پاسخی به دوگانه ی «مبارزه» و «توسعه»

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، محمدامین حقگو مسئول میز اقتصاد مرکز مطالعات راهبردی تسنیم در یادداشتی با عنوان «تقابل دو نگاه یا تقابل با واقعیت؟ پاسخی به دوگانهی مبارزه و توسعه» نوشت: در میانه امواج متلاطم سیاست و اقتصاد ایران، همواره دوگانههایی طرح میشود که تلاش دارند مسیر پیش روی ملت را به دوراهیهای سادهسازیشده تقلیل دهند. سرمقاله اخیر مسعود نیلی در روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «ایران و دوراهی سرنوشتساز»، یکی از همین تلاشهاست که با ترسیم دو نگاه متضاد در حکمرانی، تلاش میکند رویکرد حاکم بر سیاست خارجی و داخلی جمهوری اسلامی را در برابر الگویی مطلوب و متفاوت از توسعه قرار دهد. ادعای مرکزی او این است که نگاه اول و غالب، مبتنی بر «مبارزه» بیپایان با جهان خارج و سرکوب تکثر داخلی است، در حالی که نگاه دوم و مطلوب، توسعهمحور، تعاملگرا با جهان و برآمده از اراده مردم است.
این دوگانه اما، نه کشف جدیدی است و نه تصویر دقیقی از واقعیتهای پیچیده ایران امروز. این تحلیل، حداقل قدمتی به اندازه چالشهای سده اخیر دارد و ملت ایران در هر بزنگاه تاریخی، با تجربه و خرد جمعی خود، مسیر حرکت را انتخاب کرده است. آنچه نیلی از آن با عنوان «مبارزه» یاد میکند، در واقع ترجمانی ناقص از مفهومی عمیقتر به نام «مقاومت فعال برای استقلال ملی» است و آنچه ایشان «توسعه» میخواند، در عمل، نسخهای وارداتی و آسیبپذیر است که تجربه شکستخورده آن در تاریخ معاصر ایران، پیش روی ماست. آنچه برای امروز و بر اساس تجربه زیسته ما ضروری به نظر میرسد، ارائه چارچوبی است که نشان دهد مسیر انتخابی جمهوری اسلامی، نه یک بنبست ایدئولوژیک، بلکه ضرورتی راهبردی برای دستیابی به پیشرفت و صنعتی شدن واقعی و درونزا است.
- بازتعریف «مبارزه» به مثابه «مقاومت فعال و استقلال»
نقطه عزیمت تحلیل مسعود نیلی، تقلیل دادن مفهوم «مبارزه» به یک درگیری بیهدف و هزینهزا است. این در حالی است که از منظر جمهوری اسلامی و بر اساس تازهترین یافته مردم ایران، این مفهوم، ترجمان دقیقتری در «مقاومت فعال» برای صیانت از استقلال و امنیت ملی در برابر قدرتهای مداخلهگر مییابد. این مقاومت، یک انتخاب از میان گزینههای متعدد نبوده، بلکه یک ضرورت راهبردی برای ملتی است که طعم تلخ استعمار و دخالت بیگانگان را در دوران قاجار و پهلوی چشیده است.
تاریخ معاصر ایران، گواه صادقی است بر این مدعا که هرگاه کشور در موضع ضعف، انفعال یا تسلیم قرار گرفته، منافع ملی، تمامیت ارضی و مسیر پیشرفت درونزای آن به تاراج رفته است. در مقابل، رویکرد مقاومت فعال که پس از انقلاب اسلامی به یک دکترین ملی تبدیل شد، نه تنها ضامن بقای کشور در برابر تهدیدات وجودی بوده، بلکه پیششرط هرگونه توسعه پایدار و بومی است. این انتخاب، برآمده از حافظه تاریخی یک ملت است که دریافته پیشرفت واقعی از مسیر استقلال میگذرد، نه وابستگی.
- پیوند ناگسستنی «اقتصاد و امنیت» و بطلان نظریه «رفاه در ازای وابستگی»
یکی از سادهانگارانهترین بخشهای تحلیل دکتر نیلی، جدا کردن حوزه اقتصاد از امنیت و استقلال ملی است. ایشان به کشورهایی اشاره میکند که در چهار دهه گذشته به رفاه دست یافتهاند و معتقد است این کشورها «استقلال خود را به آن معنا که جمهوری اسلامی دنبال میکند، معامله کردهاند». این دقیقا همان نقطهای است که مغالطه اصلی شکل میگیرد. پیشرفت اقتصادی پایدار و صنعتی شدن حقیقی، برای کشوری با موقعیت سیاسی و جغرافیایی ایران، هرگز در خلأ امنیتی و در فقدان اقتدار ملی رخ نمیدهد. کشوری که در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی خارجی آسیبپذیر باشد، هرگز قادر به بنا نهادن یک اقتصاد مستقل و قدرتمند نخواهد بود.
کشورهایی که دکتر نیلی به عنوان الگوی موفق توسعه معرفی میکند، در عمل استقلال راهبردی خود را در حوزههای کلیدی واگذار کردهاند. اقتصاد آنها به حلقهای از زنجیره ارزش و مصرف اقتصادهای غربی تبدیل شده و در بزنگاههای حساس سیاسی و امنیتی، فاقد هرگونه اراده مستقلی هستند. این مدل، نامش «پیشرفت» نیست؛ «مونتاژکاری» و «وابستگی مدرن» است که در نهایت، رفاهی شکننده و مشروط به ارمغان میآورد. مدلی که شاید برای برخی کشورهای عربی کار کند، اما برای جامعهای با مختصات مردم ایران، هرگز کار نخواهد کرد.
جالب آنکه مسیر پیشرفت صنعتی در قلب اروپا و آمریکا نیز، مسیری جز «مقاومت و مبارزه» برای تثبیت هژمونی خود نبوده است. سرنوشت صنعتی شدن آلمان پس از دو جنگ ویرانگر جهانی، یا تثبیت قدرت اقتصادی آمریکا از خلال جنگ سرد، همگی نشان میدهد که قدرتهای بزرگ اقتصادی امروز، پیشرفت خود را مدیون سیاستهای تهاجمی و مقاومت در برابر رقبا بودهاند. این به معنای تطهیر جنگ نیست، بلکه یادآوری این نکته است که مسیر پیشرفت، یک جاده آسفالته و بیهزینه نیست. از این جهت، طرح «اقتصاد مقاومتی» که در ایران توسط شخص آیتالله خامنهای طراحی شد، دقیقاً پاسخی به مسیر واقعی و ضروری پیشرفت بود. طرحی که به دنبال ساختن یک اقتصاد دانشبنیان، درونزا و زنجیری ارزش مبتنی بر نظم جدید است.
با این توضیح، در میانه مبارزه برای توسعه و پیشرفت، نسبت دادن هزینهها به خواستهای استقلالطلبانه یک ملت جفا به مسیر سختی است که مردم طی کردهاند. در این شرایط، مقصر دانستن رویکرد مقاومت، مانند آن است که در یک جنگ نظامی، فرماندهان را به خاطر خسارتهای ناشی از حمله دشمن سرزنش کنیم.
- «مردمسالاری دینی»؛ فراتر از قرائت لیبرال
نگاه دومی که مسعود نیلی به عنوان آلترناتیو معرفی میکند، تفسیری کلاسیک از دموکراسی لیبرال است. اما الگوی حکمرانی در ایران، «مردمسالاری دینی» است که منطق و سازوکارهای خاص خود را دارد. در این الگو، اراده مردم تنها در صندوق رأی خلاصه نمیشود. مشارکت دهها میلیونی مردم در مناسبتهای ملی و مذهبی، از راهپیمایی شکوهمند ۲۲ بهمن تا روز قدس و تشییع پیکر قهرمانان ملی، بارها و بارها حمایت بدنه اصلی جامعه از آرمانهای انقلاب و همین رویکرد «مقاومت فعال» را به نمایش گذاشته است.
این حضور، یک رفراندوم مستمر و زنده است که نشان میدهد این رویکرد، نه یک نگاه تحمیل شده از بیرونِ مردم، بلکه انتخابی آگاهانه و برآمده از اراده بخش بزرگی از جامعه است. این خواست، از درون جامعه ایران میجوشد و این تصور که میتوان چنین راهبرد کلانی را برای دههها بدون پشتوانه مردمی بر کشوری با پیچیدگیهای ایران تحمیل کرد، درک نکردن جامعهشناسی سیاسی ایران است.
پیشرفت درونزا، انتخاب ملت ایران
ملت ایران پس از بیش از دو قرن تحمل شکست و تحقیر، از جنگهای ویرانگر با روسیه تزاری گرفته تا تحمیلها و زورگوییهای آمریکا در دوره پهلوی، به یک خودآگاهی تاریخی رسیده است. این خودآگاهی به ما میآموزد که تنها مسیر پیشرفت پایدار، یک مسیر درونزا، ملی و مستقل است. تمام دشمنی نظام سلطه و در رأس آن آمریکا با ملت ایران، در ممانعت از شکلگیری همین الگوی مستقل نهفته است.
در این بزنگاه تاریخی، نگاهی که تسلیم را تئوریزه میکند و مقاومت را به سخره میگیرد، ناخواسته در برابر خواست تاریخی مردم و علیه منافع ملی و مسیر پیشرفت حقیقی کشور قرار میگیرد. تحلیل مسعود نیلی نیز تکرار نسخهای شکستخورده است که میتواند آینده ایران را با مخاطراتی جدی روبرو سازد. آینده از آنِ نگاهی است که به توانمندیهای درونی ملت ایمان دارد و میداند که استقلال، دروازه ورود به توسعه است، نه مانع آن.
پایان/