کودکان در ویترین! – ایسنا

پدیده کار کودکان در پلتفرمهای اجتماعی، بازتابی از شکاف میان فناوریهای نوین و نظامهای حمایتی سنتی است؛ جایی که کودکان در ظاهر از شهرت، درآمد و توجه بهرهمندند، اما در واقع، در معرض نوعی از بهرهکشی پنهان و مستمر قرار دارند.
به گزارش توسعه برند، به نقل از تابناک، در عصر ارتباطات که حضور در فضای دیجیتال به امری اجتنابناپذیر بدل شده، مرز میان «زندگی واقعی» و «نمایش عمومی» بهشدت کمرنگ گشته است. در این میان، کودکانی که روزگاری صرفاً مخاطب محتواهای رسانهای بودند، امروز خود به سوژه اصلی تولید محتوا بدل شدهاند. پلتفرمهایی مانند یوتیوب، اینستاگرام و تیکتاک، با سازوکارهای اقتصادی و الگوریتمهای جذابمحور، بستری فراهم آوردهاند که در آن، کودکان بهعنوان اینفلوئنسر، بازیگر، مدل یا شخصیت تبلیغاتی، بخش عظیمی از بار تولید محتوا را بر دوش میکشند؛ بیآنکه از حمایتهای قانونی لازم برخوردار باشند.
این پدیده نوظهور که گاه در قالب «استعدادیابی»، «سرگرمی» یا «روایت روزمره زندگی خانوادگی» عرضه میشود، در واقع مصداقی از کار کودک در پوشش دیجیتال و مدرن است؛ کاری که نهتنها بیپاداش منصفانه بلکه بیمقررات حمایتی و فاقد نهاد ناظر قانونی انجام میشود. کودکانی که باید بازی کنند، درس بخوانند، رؤیا ببافند و در سایه حمایت والدین رشد یابند، امروز در معرض دوربینهایی قرار گرفتهاند که لحظهبهلحظه زیستنشان را ضبط، تدوین، تجاریسازی و پخش میکند.
اما چه کسی از حقوق این کودکان صیانت میکند؟ قانون تا کجای این فضا رسوخ کرده است؟ والدین چه مسئولیتهایی دارند و جامعه چه مسئولیتهایی بر دوش نگرفته است؟ سازمان بینالمللی کار در تعریف رسمی خود، کار کودک را هر نوع کاری میداند که سلامت جسمی یا روانی کودک را به خطر اندازد یا مانع آموزش او شود. در فضای مجازی، کودکانی که روزانه چند ساعت فیلمبرداری میشوند، سناریو اجرا میکنند، با برندها قرارداد دارند، و از محتوای آنها درآمد حاصل میشود، عملاً درگیر نوعی شغل دیجیتال هستند. این فعالیتها، با وجود نبود قراردادهای رسمی، درآمدزا بودن و زمانبر بودن آنها، مصداق روشنی از کار کودکاند، بهویژه زمانی که کودک در تصمیمگیری مشارکت واقعی ندارد.
۱. طبق گزارش یونیسف (۲۰۲۳) در عنوان Digital Lives of Children، بیش از ۸۰ درصد کودکانی که در پلتفرمها بهعنوان اینفلوئنسر یا تولیدکننده محتوا فعالاند، هیچگونه قرارداد حمایتی یا ناظر حقوقی مشخص ندارند.
۲. در سال ۲۰۲۳، طبق تحقیق موسسه CompareTech، خانوادههایی که فرزندشان در یوتیوب فعالیت منظم دارند، بهطور متوسط ۵ تا ۷ ساعت در روز از کودک برای تولید محتوا استفاده میکنند.
۳. آمار داخلی دقیقی در ایران منتشر نشده، اما رصد رسانهای نشان میدهد که در اینستاگرام فارسی، بیش از ۳۰۰ صفحه فعال کودکمحور وجود دارد که با برندهای تجاری همکاری دارند.
مطالعات متعدد نشان دادهاند که فعالیت رسانهای مستمر، بهویژه زمانی که با فشار اقتصادی یا انتظارات والدین همراه باشد، منجر به افزایش اضطراب، کاهش عزتنفس، اختلالات توجه و آسیبهای خودپنداره در کودکان میشود. کودکانی که از سنین پایین با «جایگاه عمومی» و «قضاوت تودهای» مواجهاند، بهمرور مرز میان زندگی واقعی و نمایشی را از دست میدهند و در معرض اختلالات هویتی قرار میگیرند.
پژوهش دانشگاه هاروارد در سال (۲۰۲۲) دربارهی تأثیرات شهرت دیجیتال بر کودکان، نشان داد که کودکان فعال در فضای مجازی، دو برابر بیشتر از سایر همسالان دچار اضطراب عملکردی، ترس از شکست و افسردگیاند. پلتفرمهایی مانند یوتیوب و اینستاگرام، ساختاری الگوریتممحور دارند که براساس تعامل بالا و جذابیت بصری پاداش میدهند. در چنین ساختاری، کودکانی که شادتر، زیباتر یا در موقعیت خاصی قرار دارند، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و والدین، گاه ناخواسته، کودکان را ابزار تولید سرمایه اجتماعی و اقتصادی میکنند. این روند نهتنها باعث افزایش شکاف طبقاتی دیجیتال میشود، بلکه فرهنگ مصرفگرایی افراطی، تجاریسازی کودکی و رقابت ناسالم در فضای تربیتی خانوادهها را دامن میزند.
در نظام حقوقی ایران، قانون مستقلی جهت حمایت از کودکان فعال در فضای مجازی وجود ندارد. نه «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹» و نه «قانون کار»، فعالیتهای رسانهای کودک در فضای مجازی را پوشش نمیدهند. همچنین، نظارت بر صفحات کودکمحور در فضای مجازی، فاقد نهاد یا سازوکار رسمی است. در حالیکه کشورهایی مانند فرانسه (قانون ۲۰۲۰ حمایت از کودکان اینفلوئنسر) یا ایالت کالیفرنیا (قانون حقوق دیجیتال کودک ۲۰۲۲)، برای ساعات کار، سهم مالی کودک از درآمد، و شرایط انتشار تصاویر کودک، مقررات روشنی دارند، در ایران، چنین سازوکاری مطلقاً غایب است.
پدیده کار کودکان در پلتفرمهای اجتماعی، بازتابی از شکاف میان فناوریهای نوین و نظامهای حمایتی سنتی است؛ جایی که کودکان در ظاهر از شهرت، درآمد و توجه بهرهمندند، اما در واقع، در معرض نوعی از بهرهکشی پنهان و مستمر قرار دارند. این بهرهکشی، اگرچه در قالب بازی، لبخند و سرگرمی رخ میدهد، اما پیامدهایی جدی بر رشد شخصیتی، سلامت روانی و امنیت اجتماعی کودک بهجای میگذارد. مطالعات بینالمللی و شواهد روانشناختی نشان دادهاند که مواجهه زودهنگام با شهرت، مواجهه مستمر با دوربین، و قرار گرفتن در معرض قضاوت اجتماعی، منجر به افزایش اضطراب، اختلالات خودپنداره، و آسیبهای هویتی در دوران نوجوانی میشود.
از سوی دیگر، در فقدان نظامهای حقوقی مشخص، کودکان در این فضا نه از سهم درآمدی منصفانه بهرهمند میشوند و نه از حریم خصوصی و حقوق شخصیشان صیانت میشود. نظام حقوقی ایران، برخلاف برخی کشورهای پیشرو نظیر فرانسه، آمریکا، آلمان یا ژاپن، هنوز مقرراتی شفاف و منسجم برای حمایت از کودکان فعال در فضای مجازی ندارد. قوانین فعلی همچون قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (۱۳۹۹) یا قانون کار، بهدلیل عدم توجه به اشکال جدید کار، نمیتوانند بهتنهایی پاسخگوی نیازهای کودکان در این زیستبوم نوین باشند. برای عبور از این بحران خاموش، راهکارهای زیر باید بهسرعت در دستور کار نهادهای تقنینی و اجرایی قرار گیرند:
۱. تدوین قانون اختصاصی حمایت از کودکان در فضای مجازی با توجه به اصول پیماننامه حقوق کودک؛
۲. الزام ثبت قراردادهای رسمی برای تولید محتوای کودکمحور با سهم مشخص کودک؛
۳. ایجاد نهاد مستقل ناظر بر فعالیت رسانهای کودکان با ترکیب کارشناسان حقوق کودک، روانشناسی و فناوری اطلاعات؛
۴. آموزش عمومی والدین و آگاهیبخشی به جامعه درباره حقوق دیجیتال کودک؛
۵. همکاری بینالمللی برای تدوین دستورالعملهای جهانی در زمینه فعالیت کودکان در فضای دیجیتال.
کودکی، دوران رشد، امنیت، آرامش و خیالپردازی است؛ نه صحنه اجرا، نه محل کسبوکار، و نه ابزار شهرت. اگر امروز نتوانیم از کودکان در برابر سازوکارهای استثماری پنهان در فضای مجازی حمایت کنیم، فردا جامعهای خواهیم داشت که انسانهایش از کودکی، تنها ویرایششدهترین تصویر خود را شناختهاند و هرگز مجال زیستن حقیقی نیافتهاند.
پایان