۲۰ واژه کلیدی برندسازی که هر کارآفرینی باید بشناسد

در بازار پرتلاطم امروز، برند تنها به لوگو یا اسم خلاصه نمیشود؛ بلکه مجموعهای از معانی، تجربهها و احساسات است که ذهن مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. برای اینکه بتوانید بهتر با دنیای برندها ارتباط بگیرید، آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات اصلی این حوزه اهمیت زیادی دارد.
به گزارش توسعه برند به نقل از برندسازی، در این مطلب، ۲۰ اصطلاح مهم برندسازی را به همراه مثالهای کاربردی مرور میکنیم تا درک آنها برای شما سادهتر و ملموستر شود.
۱. برند (Brand)
تصویر ذهنی، احساسات و ادراکی که مشتری از یک نام، محصول یا شرکت دارد. برند چیزی فراتر از لوگو یا نام تجاری است.
مثال: وقتی اسم «مرسدسبنز» میاد، احتمالاً به لوکسبودن، کیفیت بالا و اعتبار فکر میکنید. این همون برند هست.
۲. هویت برند (Brand Identity)
مجموعه عناصر بصری و غیر بصری مثل لوگو، رنگها، فونتها، لحن نوشتار و شعارها که برند را معرفی و متمایز میکند.
مثال: رنگ قرمز و سفید، لوگوی منحنی و فونت خاص کوکاکولا همه بخشی از هویت برند این شرکت هستند.
۳. جایگاهسازی برند (Brand Positioning)
فرآیند مشخصکردن جایگاه برند در ذهن مخاطب، در مقایسه با رقبا.
مثال: دیجیکالا خودشو بهعنوان «مرجع قابلاعتماد خرید آنلاین» در ذهن مشتری جا انداخته. ولوو با امنیت شناخته میشود، اپل با نوآوری.
۴. ارزش برند (Brand Equity)
ارزشی که برند در ذهن مشتری دارد و باعث میشود حتی با قیمت بالاتر، محصول را انتخاب کند.
مثال: یه گوشی سامسونگ ممکنه مشخصات مشابه با یک برند چینی داشته باشه، ولی مشتریها حاضرن بیشتر براش پول بدن چون به سامسونگ اعتماد دارن.
۵. شخصیت برند (Brand Personality)
ویژگیهای انسانی نسبتدادهشده به برند.
مثال: برند ردبول شخصیتی ماجراجو و پرانرژی داره، تبلیغاتش هم همین حس رو منتقل میکنن؛ در حالی که برند داو مهربان و صمیمی است.
۶. وعده برند (Brand Promise)
تعهدی که برند به مشتریانش میدهد.
مثال: شرکت FedEx قول میده که بستهتون رو «در هر شرایطی، بهموقع» تحویل بده.
وعده دیجیکالا «تحویل سریع و مطمئن» است.
۷. داستان برند (Brand Story)
روایتی انسانی و احساسی از دلیل وجود برند، منشأ آن، ارزشها و اهدافش. داستان خوب باعث ایجاد ارتباط احساسی با مخاطب میشود.
مثال: برند «نایک» از داستان الهامگرفتن از الههی پیروزی در یونان باستان شروع شد و امروز نماد پشتکار و انگیزه است.
۸. آگاهی از برند (Brand Awareness)
درجهای که مردم برند را میشناسند یا به خاطر میآورند. آگاهی بالا = احتمال خرید بیشتر.
مثال: حتی کسی که تا حالا مکدونالد نخورده، لوگوی معروفش رو میشناسه. این یعنی آگاهی از برند بالا.
۹. لحن برند (Brand Voice)
سبک و زبان ارتباطی برند در نوشتار و گفتار. رسمی، دوستانه، طنزآمیز، حرفهای یا خودمانی.
مثال: اسنپ در ارتباطاتش از لحن ساده و دوستانه استفاده میکنه تا حس صمیمیت بده.
۱۰. معماری برند (Brand Architecture)
ساختار سازماندهی برندها و زیرمجموعهها در یک شرکت.
مثال: برند نستله زیرمجموعههایی مثل نسکافه، کیتکت و مگی داره که هر کدوم هویت جداگانه دارن ولی در زیرمجموعه نستله هستن.
۱۱. برند تجاری (Trademark)
علامت یا نشان قانونی ثبتشده که از نظر حقوقی قابل دفاع است.
مثال: علامت تیک نایک ثبتشدهس و هیچ برند دیگهای اجازه استفاده از اون رو نداره.
۱۲. برند شخصی (Personal Brand)
تصویری که یک فرد از خودش در ذهن دیگران میسازد.
مثال: ایلان ماسک یا اپرا وینفری نمونههای موفق برند شخصی هستند.
۱۳. تجربه برند (Brand Experience)
مجموع تمام تعاملات مشتری با برند — از بازدید سایت تا بستهبندی محصول یا تماس با خدمات مشتری.
مثال: وقتی در فروشگاه اپل قدم میزنید، موسیقی، طراحی فضا و برخورد کارکنان، همه تجربه برند اپل رو شکل میدن.
۱۴. وفاداری به برند (Brand Loyalty)
تمایل مشتری به خرید مجدد از همان برند، حتی در صورت وجود گزینههای دیگر.
مثال: کسانی که فقط کفش آدیداس میپوشن، حتی اگر برندهای دیگه تخفیف بیشتری بدن، این نشونه وفاداری به برنده.
۱۵. تداعیهای برند (Brand Associations)
هرآنچه که با شنیدن نام برند در ذهن تداعی میشود؛ مثل رنگ قرمز برای کوکاکولا یا لبخند برای آمازون.
مثال: شنیدن نام «بیامو» شما رو یاد قدرت، سرعت و مهندسی آلمانی میندازه.
۱۶. برندینگ (Branding)
مجموعه اقدامات استراتژیک برای ساخت، تقویت و مدیریت برند.
مثال: از انتخاب اسم برند «دیوار» گرفته تا رنگ قرمز اپلیکیشنش و لحن گفتارش، همه بخشی از فرآیند برندینگ بودن.
۱۷. برند سازی حسی (Sensory Branding)
استفاده از حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه) برای ایجاد تجربهای بهیادماندنی از برند.
مثال: بوی خاص مغازههای «آبرکرامبی اند فیچ» باعث میشه مشتریها همیشه اون فضا رو بهخاطر بسپارن.
۱۸. برند کارفرمایی (Employer Brand)
تصویری که یک شرکت بهعنوان محل کار در ذهن نیروهای بالقوه و فعلی ایجاد میکند.
مثال: گوگل بهعنوان شرکتی با فرهنگ باز و امکانات رفاهی بالا شناخته میشه و برند کارفرمایی قویای داره.
۱۹. برند دیجیتال (Digital Brand)
هویتی که برند در فضای آنلاین دارد؛ شامل وبسایت، شبکههای اجتماعی، کمپینهای دیجیتال و تعاملات آنلاین.
مثال: برند «زر ماکارون» از طریق اینستاگرام و سایت رسمیاش هویت دیجیتالی فعالی ایجاد کرده.
۲۰. بحران برند (Brand Crisis)
زمانی که اعتبار برند بهدلیل یک اتفاق منفی زیر سؤال میرود؛ مانند رفتار نامناسب یک مدیر، محصول معیوب یا کمپین ناموفق.
مثال: وقتی شرکت هواپیمایی یونایتد ایرلاینز یک مسافر رو به زور از پرواز پیاده کرد، بحران بزرگی برای برندش بهوجود اومد.
جمعبندی
آشنایی با این اصطلاحات، پایهی درک حرفهایتری از برندسازی را شکل میدهد. اگر قصد دارید برند بسازید یا برند فعلیتان را تقویت کنید، تسلط بر این واژهها نقطهی شروع قدرتمندی است.