وب گردی

موسیقی تمام زندگی من است!

باشگاه خبرنگاران جوان – در تاریخ معاصر موسیقی ایران، چند نام وجود دارد که خود به نغمه‌ای ماندگار در حافظه‌ فرهنگی یک ملت بدل شده‌اند و استادِ استادان «فرهاد فخرالدینی» در این زمره است. ایشان دهه‌هاست که به عنوان آهنگساز، رهبر ارکستر، نویسنده، نظریه‌پرداز و معلم، به‌ شکلی  پیوسته و باوقار به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد و آثاری خلق می‌کند که همه‌شان بر بلندای اصالتِ این سرزمین می‌درخشند.

تاریخِ موسیقی ایران، کم آهنگساز به خود ندیده است؛ اما چونان «فرهاد فخرالدینی» کم به خود دیده است، مردی سرشاز از تکنیک، دانش و نبوغِ هنری و در عین حال کم‌نظیر در صبوری و اخلاق و همین است که او را به چهره‌ای مرجع در موسیقی ایرانی بدل کرده است. از تمام این‌ها مهم‌تر آن‌که ایشان در روزگارِ تنگنای موسیقی شجاعانه ایستاد، نجیبانه سکوت کرد و با کیفیتی تمام‌عیار بازگشت.  او موسیقی را همچون یک روایت تاریخی و فلسفی با زبان امروز، بازآفرینی کرد. 

کارنامه‌ او گستره‌ای کم‌نظیر دارد. از موسیقی متن سریال‌هایی چون «سربداران»، «امام علی»، «بوعلی سینا» و «کیف انگلیسی» تا تأسیس و رهبری ارکستر موسیقی ملی ایران در سال ۱۳۷۷ و خلق آثاری یکی پس از دیگری غنی. نام فرهاد فخرالدینی در تاریخ موسیقی ما، همچون نغمه‌ای خوش‌آهنگ است به گستره‌ فرهنگِ ایران زمین.

در آخرین ماه‌های سالِ گذشته او به مدت ده شب، «سیمرغ» را که جزو آخرین ساخته‌هایش است، در صحنه‌ تالار وحدت به اجرا درآورد. به همین بهانه با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 آقای فخرالدینی، پروژه‌ «سیمرغ» از کجا و چگونه آغاز شد؟

نقطه‌ آغاز برای من همیشه یک انگیزه‌ درونی‌ است و در مورد «سیمرغ»، این انگیزه از علاقه‌ دیرینه‌ام به منطق‌الطیر عطار نشأت گرفت. اثرِ عطار، از جنس حکایت‌هایی‌ است که هم با فلسفه در می‌آمیزد، هم با عرفان، هم با اسطوره. عطار نیشابوری، فراتر از آن‌که تنها شاعری نامدار در تاریخ ادبیات ایران باشد، پزشک و داروساز برجسته‌ای نیز بود. همین است که لقب «عطار» به او داده شده است.

او داروخانه‌ای بزرگ داشته و خود در جایی اشاره می‌کند: «به داروخانه پانصد شخص بودند که در هر روز نبضم می‌نمودند». یعنی روزانه پانصد نفر به داروخانه‌ او مراجعه می‌کردند، نبض‌شان گرفته می‌شد و دارو می‌گرفتند. اگر این ادعا واقعیت تاریخی داشته باشد، با چهره‌ای روبه‌رو هستیم که نه ‌فقط در شعر، بلکه در زیست عملی مردم عصر خود نیز حضوری پررنگ و تعیین‌کننده داشته است.

با این همه، مهم‌ترین میراث فکری و ادبی عطار، بی‌تردید منظومه‌ عرفانی و رمزی «منطق‌الطیر» است. اثری که او در آن، با تمثیل گروهی از پرندگان در جست‌وجوی سیمرغ، داستانی از سفر درونی انسان برای رسیدن به حقیقت وجود روایت می‌کند. دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی در مقدمه‌ خود بر این اثر، به رباعی فشرده‌ای از «افضل سرخوش» شاعر قرن دوازدهم هجری در هند اشاره می‌کند که چکیده‌ محتوای این اثر است: «سی مرغ ز شوق، بال و پر بگشودند/ در جستن سیمرغ، هوا پیمودند/ کردند شمار خویش چون آخر کار/ دیدند که سیمرغ، همین‌ها بودند»

درواقع، جوهر اندیشه‌ عطار در این اثر، دعوت به شناخت خویش و تأکید بر نقش فرد در سرنوشت خویش است. بینشی که می‌کوشد نشان دهد نیروی رهایی و معنا نه در بیرون، بلکه در درون خود انسان نهفته است. در این خصوص با آرش امینی صحبت کردیم، اشعار انتخاب شد و به تدریج ساختار پنج‌موومانِ آن شکل گرفت.

درباره‌ این پنج موومان، توضیحاتِ بیشتری می‌دهید؟ 

هر کدام از این موومان‌ها، بخش یا چهره‌ای از روایت عطار را بازتاب می‌دهند. برای مثال، نخستین موومان، تصویری ا‌ست از لحظه‌ آغاز آفرینش. باد آغاز می‌شود، باران فرو می‌بارد، جویبارها راه می‌افتند و حیات، با آهنگ خلقت، آرام‌آرام شکل می‌گیرد. موسیقی در اینجا بدون کلام است و تنها با صدای سازها، فضایی از زایش و زندگی را بازسازی می‌کند. پس از آن، نوبت به نیایش می‌رسد. نیایشی برگرفته از زبان عطار، که به‌واسطه‌ گروه کُر و دو خواننده‌ مستقل، در همراهی با ارکستر، شکل می‌گیرد. 

در موومان دوم، مجمع پرندگان پدیدار می‌شود. پرندگانی از گونه‌ها و رنگ‌های مختلف، گرد هم می‌آیند تا درباره‌ پرسشی بنیادین به گفت‌وگو بنشینند: آیا در کوه قاف، مرغی عظیم و نادیده به ‌نام سیمرغ وجود دارد؟ و اگر چنین است، آیا او می‌تواند راهی برای رهایی ما، برای معنا بخشیدن به زندگی‌مان باشد؟ در این میان، پرسوناژهایی برجسته از دل روایت عطار برآمده‌اند.

مهم‌ترین آن‌ها، بی‌تردید «هدهد» است؛ مرغ راهنما، دانا و الهام‌بخش. هدهد، که در افسانه‌های دینی نیز جایگاهی والا دارد، همان است که پیامبر سلیمان، زبان پرندگان را از طریق او درک می‌کرد. در این اثر نیز، او پیشواست. رهبر سفری دشوار.

پرندگان، در ابتدا با تردید و بهانه‌جویی از سختی راه سخن می‌گویند: «این سفر تا کوه قاف، از طاقت ما بیرون است». بسیاری کنار می‌کشند و تنها آنان که دل به راه سپرده‌اند، با هدهد همراه می‌شوند. عطار در روایت خود، تعداد همراهان را نمی‌گوید؛ اما آنان که همراه شدند، از هفت وادی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا گذشتند. 

موومان چهارم، لحنی حماسی و درونی دارد و سرانجام، در موومان پایانی، راز گشوده می‌شود. پرندگان، بر قله‌ قاف، به‌ جای سیمرغ، تنها خود را می‌یابند، اما خودی تازه و دگرگون‌شده، منقلب‌شده. عطار در این بخش، دست از تمثیل برمی‌دارد و به صراحت می‌گوید: «سیمرغی نیست جز آن‌ها که راه را پیمودند.» سی‌مرغ، همان سی پرنده هستند. 

و چاره‌ای برای اجرای این مفهوم گسترده در قالب موسیقی نبود جز اجرا همراه با ارکستر سمفونیک؟ 

وقتی حرف از سفر معنوی و کشف حقیقت باشد، دیگر نمی‌توان با یک ساز یا دو ساز روایت کرد. حجم عظیم مفاهیم، نیاز به گستره صوتی و احساسی دارد. من ارکستر بزرگ را انتخاب کردم چون به آن مثل یک ابزار زنده نگاه می‌کنم؛ ابزاری که اگر درست چیده شود، می‌تواند به خالص‌ترین حالات درونی مخاطب نفوذ کند و او را وارد یک فضای ذهنی و شهودی مشترک کند.

 استاد، شما در دهه‌ ۷۰ ارکستر ملی را تأسیس کردید. آن تجربه برایتان چگونه بود؟

تشکیل ارکستر ملی ایران یکی از نقاط حساس زندگی من بود. سال‌ها قبل از تأسیس رسمی، با دوستانی چون تجویدی، شجریان، علیزاده، مشیری، ترقی و… صحبت‌هایی در میان بود. بالاخره در سال ۷۷ راه‌اندازی شد و توانستیم آثار بزرگی را اجرا کنیم؛ هم در ایران، هم در خارج از کشور. اما متأسفانه پس از مدتی، شرایط برای ادامه‌ کار به‌گونه‌ای پیش رفت که دیگر نمی‌شد در همان مسیر ماند. ترجیح دادم با احترام، کناره بگیرم.

 ترک ارکستر برایتان تلخ نبود؟

نه. وقتی دیگر نتوانی کاری را در سطحی که باور داری انجام بدهی، کنار رفتن یک تصمیم حرفه‌ای ا‌ست. بعد از آن، وقت بیشتری برای تألیف، آهنگسازی و نوشتن داشتم. هنوز کار می‌کنم و مشغول نوشتن هستم. اصولا کارهای زیادی برای اجرا وجود دارد.

یعنی آثاری در گذشته نوشته شده است که نیاز به بازنگری دارند، برای مثال پیش از انقلاب قطعه‌‌ای روی شعری از عراقی (ای عشق کجا به من فتادی/ ای درد به من چه رو نهادی) ضبط و منتشر کرده بودم. این اثر را در دوران جوانی‌ام نوشته بودم و خاطره خوبی از آن داشتم. ارکستراسیون و هارمونی آن را مقداری تغییر دادم و آماده کردم.

کار دیگری که آماده کردم و تحویل آقای شهرام توکلی دادم قطعه‌ای به نام «شُلَیْل» با یک هارمونی خاص بود، از این قطعات فراوان دارم. باید جست‌وجو و روی‌شان بازنگری کنم. هر کدام از این آثار مانند بچه‌‌ها و عزیزان آدم است، بعضی اوقات که سراغ این کارها می‌روم می‌بینم مدت‌هاست که آن‌ها را پیگیری نکردم، دلم به درد می‌آید و حقیقتا بغضم می‌گیرد. درست مانند عزیزی که آدم مدت‌هاست ندیده و سراغ آن نرفته، چنین حالی به من دست می‌دهد.

 شما از جمله معدود استادانی هستید که تا امروز فعال مانده‌اید. راز این تداوم چیست؟

شاید یک کلمه کافی باشد: عشق. من بدون عشق نمی‌توانم زندگی کنم. موسیقی تمام زندگی من است. در کنار این، همیشه به شاگردانم گفته‌ام که کار را باید جدی گرفت. این جمله را از اساتیدم به یاد دارم. 

 در دوران شما، شاگردان شخصیت مستقل داشتند. چرا امروز بسیاری از هنرجویان، تنها تقلید می‌کنند؟

آموزش، به‌ جای تربیت خلاقیت، به سمت بازتولید محفوظات رفته. در گذشته، معلم به شاگرد فضا می‌داد تا خودش بشود. امروز بسیاری از معلمان، ناخواسته شاگرد را شبیه خود می‌خواهند. این برای موسیقی، سم است. هنر باید زنده باشد، تنفس کند، رشد کند؛ نه آنکه در قابی ثابت بماند.

 با توجه به وضعیت فعلی، آینده‌ موسیقی ایران را چطور می‌بینید؟

امیدوارم، اما نگران. موسیقی ما هنوز زنده است، چون مردم زنده نگهش داشته‌اند. در هر خانه‌ای سازی هست، کلاس‌های موسیقی پر از علاقه‌مند است، اما هنرمند حرفه‌ای، از نظر معیشتی، در تنگناست. این بی‌مهری‌ها، دلسردکننده است. اگر حمایت نهادینه نشود، استعدادها خاموش می‌شوند.

 آیا شما با موسیقی پاپ مخالفتی دارید؟

نه. من با هیچ نوع موسیقی مخالف نیستم. هر سبکی، مخاطب خودش را دارد. موسیقی پاپ، اگر حرفه‌ای و با هویت باشد، می‌تواند اثرگذار باشد. نگرانی من از این است که همه‌ ظرفیت‌های موسیقی، صرف یک جریان تجاری شود و انواع دیگر موسیقی، به حاشیه بروند. این یعنی مرگ تنوع.

واژه‌ «موسیقی سنتی» از نظر شما بار معنایی مثبتی ندارد. چرا؟

سنت، اگر به معنای ایستایی تعبیر شود، با ذات موسیقی ما ناسازگار است. موسیقی ایرانی، بر اساس ردیف یا گوشه‌ها نیست که سنتی می‌شود یا مدرن. این موسیقی، همواره در حال تحول بوده. واژه‌ها نباید آن را در قاب محدود کنند. مهم، کیفیت و عمق کار است، نه قالب نام‌گذاری.

و اگر بخواهید یک آرزو را برای موسیقی ایران بیان کنید؟

آرزوی من این است که نه لزوما دولت، بلکه هیچ نهاد و قدرتی، مانع رشد موسیقی نشود. اگر حمایت نمی‌کنند، لااقل بگذارند نفس بکشد. ما ملت بااستعدادی هستیم، ولی استعداد، بدون فضا و بستر، پژمرده می‌شود.

 

منبع: روزنامه هفت صبح

علی عزیزی

من به بررسی و پوشش اخبار مربوط به تجارت کشاورزی، صنعت و وب‌گردی پرداخته و تلاش می‌کنم تا تصویری کامل از این زمینه‌ها ارائه دهم. هدفم این است که تحولات این حوزه‌ها را از طریق تحلیل‌های دقیق و پوشش خبری به مخاطبان منتقل کنم و آنان را در جریان تازه‌ترین اتفاقات قرار دهم.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا