مهندسی افق دید جامعه

۱۴:۳۲ – ۱۰ تیر ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان – در جامعه شبکهای امروز، جایی که قدرت نه صرفاً از مسیر منابع مادی، بلکه از رهگذر تولید معنا و جهتدهی به افکار عمومی اعمال میشود، کنشگر رسانهای به بازیگری سیاسی ـ فرهنگی تمامعیار بدل شده است. قدرت حقیقی در دنیای امروز، توان شکل دادن به افکار انسانهاست و این افکار، بیش از هر چیز، در میدان روایتها و رسانهها ساخته میشود. بنابراین دیگر نمیتوان کنشگر رسانهای را تنها خبرنگار یا تولیدکننده محتوا دانست؛ او طراح ادراک و مهندس افق دید جامعه است.
در چنین بستری، مرز کنشگری مسئول در رسانه و کنشگری بیپایبند، به سرچشمه معنایی بستگی دارد که از آن الهام میگیرد. رسانهگر متشرع، معنا را بر پایه یک دستگاه معرفتی میسازد، نه صرفاً بر اساس الگوهای ترند، منطق وایرال یا اقتضائات فضای شبکهای. او معنا را بازنمایی نمیکند مگر آنکه متصل باشد به حقیقتی فراتر از میل مخاطب و هیجان لحظه. در این میان، تفاوتی ژرف وجود دارد میان ارتباطی که صرفاً بر محور فردیت و خودبنیادی است، با ارتباطی که متصل به امر قدسی و مبانی فراتاریخی است.
اما «معنا» چیست؟ معنا، فراتر از خودِ واقعیت، همان برداشتی است که ذهن و احساس انسانها از یک رویداد یا پدیده پیدا میکند. یعنی چیزی که به ما میگوید «این اتفاق خوب است یا بد؟ حق است یا باطل؟ تهدید است یا فرصت؟» تولید معنا یعنی خلق یا القای این برداشتها و تفسیرها از واقعیت.
برای مثال، در جنگ رسانهای میان رژیم صهیونیستی و ایران، واقعیت ممکن است یک حمله موشکی محدود باشد. اما معنایی که هر طرف میسازد، اهداف استراتژیک متفاوتی را دنبال میکند:
رسانههای رژیم صهیونیستی، بلافاصله پس از حملات ایران به تأسیسات نظامی رژیم صهیونیستی، روایت «بازدارندگی شکستخورده ایران» را مطرح میکنند. در این روایت، حملات ایران را نماد ضعف و ناتوانی جمهوری اسلامی معرفی میکنند، چون یا دقت حملات را زیر سؤال میبرند یا خسارتها را کوچک جلوه میدهند. معنای القاشده: «ایران پر سر و صداست، اما توان واقعی تهدید ندارد.» این روایت بهطور مستقیم بر محاسبات امنیتی آمریکا و افکار عمومی غرب اثر میگذارد تا از هرگونه مماشات با ایران جلوگیری شود.
در مقابل، رسانههای ایرانی همان حمله موشکی را «تغییر معادله بازدارندگی» معرفی میکنند و از عباراتی مثل «ایجاد موازنه وحشت» یا «افشای آسیبپذیری گنبد آهنین» استفاده میکنند. معنای القاشده: «رژیم صهیونیستی آسیبپذیر است و ایران، قدرت بازیسازی منطقه است.» این معنا نهتنها در افکار عمومی داخلی، بلکه برای بازیگران منطقهای مثل حزبالله یا گروههای مقاومت پیام بازدارندگی دارد.
یا نمونه دیگر، پس از ترور دانشمندان هستهای ایران توسط موساد:
روایت رژیم صهیونیستی این است که «نفوذ عمیق و دقیق در ساختار امنیتی ایران» دارد، و این ترورها را نماد قدرت اطلاعاتی خود نشان میدهد. معنای القاشده: «ایران در لایههای امنیتی و حفاظتیاش آسیبپذیر است.» این معنا سرمایهگذارها و دولتهای منطقه را متقاعد میکند که برای امنیت خود به رژیم صهیونیستی تکیه کنند.
روایت ایران اما ترور را «اقدام تروریستی مذبوحانه» معرفی میکند که از ترس پیشرفت ایران انجام شده است. سپس با برگزاری تشییع باشکوه و وعده انتقام، معنای مقاومت و ایستادگی را تولید میکند. معنای القاشده: «جهاد علمی متوقف نمیشود، خون شهیدان موتور پیشرفت است.» این معنا افکار عمومی داخلی را برای ادامه مسیر بسیج میکند و از سوی دیگر، دشمن را نزد افکار عمومی منطقه منفورتر میسازد.
در هر دو مثال، واقعیت (حمله موشکی یا ترور) یکی است، اما معنایی که ساخته میشود، تفاوتی عمیق دارد و میتواند توازن قدرت را در سطح استراتژیک تغییر دهد.
اگر رسانه، ساحت ساختن امر واقع در ذهن انسانهاست، مسئولیت رسانهگر متشرع، تنها روایتگری نیست؛ او مرزبان مرجعیت معناست. چنین کنشگری آگاه است که هر بازنمایی، بر ساختار قدرت اثر میگذارد. اما برای او، معیار مشروعیت کنش رسانهای، تنها کارایی یا تأثیر نیست؛ بلکه اتصال آن به نظام هدایتی است که میان «واقعیت» و «حق» تمایز مینهد. رسانهگر متشرع، میان وایرال شدن یک محتوا و حقانیت آن، خطی میکشد. سرچشمه این خط، معرفت دینی و مسئولیت اخلاقی است، نه الگوریتمهای دیدهشدن و بازنشر.
منبع: کانال تلگرامی هابیل