زخم کاری: سرگذشت عجیب وصیت نامه حاج عمو

عشق قدیمی پانتهآ به مالک
در قسمت ششم شاهد بودیم که گذشته پانتهآ به مالک گره خورده است و مالک درست زمانی که عاشق منصوره بود از پانتهآ کمک میگرفت تا بتواند به منصوره برسد. اما به خاطر اختلاف طبقاتی خانواده ریزآبادی با مالک حاج عمو بیشترین مخالفت را با این موضوع داشته و همانطور که در فصل اول هم شاهد بودیم حاج عمو بعد از جدا شدن از سمیرا او را به عقد مالک در میآورد تا شر مالک از سر منصوره برداشته شود. اما در این داستان عاشقانه تنها کسی که شکست خورد پانتهآ بود. دختر خواهر حاج عمو که هیچ گاه از سوی دایی و داییزادههایش جدی گرفته نشد و با او همانطور رفتار میکردند که با پسر اسمال چرخچی رفتار کردند و همین موضوع باعث سرافکندگی پانتهآ شد. حالا با بازگشت پانتهآ و تنها وارث خاندان ریزآبادی او تصمیم دارد باز هم به مالک نزدیک شود و با او ارتباط برقرار کند.
پیدا شدن وصیت نامه در قسمت ششم زخم کاری ۳
پانتهآ بعد از آنکه از معامله با پسر فرنهادزاده ناامید شد و تمام سرمایه شرکت را به باد داد تصمیم گرفت از طریق میرلوحی دایی فرزندان حاج عمو سراغ معتمد حاج عمو را بگیرد که وصیت نامه به صورت امانت پیش او است. معتمد حاج عمو پیرمرد در حال احتضاری است که در روزهای پایانی عمرش بالاخره موفق شد رسم امانت را به جا بیاورد و وصیت نامه حاج عمو را به پانتهآ تحویل دهد. حالا با پیدا شدن وصیت نامه به نظر میرسید که تمام مشکلاتی که مالک به آن اشاره میکرد و راه حلش وصیت نامه بود حل شود اما نکتهای در وصیت نامه بود که خشم پانتهآ را برانگیخت و آن هم دادن یک سوم اموال به سمیرا است. معشوقه سابق حاج عمو که بعد از ازدواج با مالک و با همدستی مالک حاج عمو را به قتل رساند. حالا سمیرا بزرگترین وارث حاج عمو است و همین موضوع باعث شده است پیچیدگیهای این بازی کهنه بیشتر شود.
همدستی سیما و مالک
مالک با همدستی سیما تصمیم گرفت عشق قدیمی پانتهآ نسبت به خودش را درونش زنده کند و با سواستفاده از یک رابطه عاشقانه اصراری که در دستان پانتهآ است را کشف کند. پانتهآ در یک شب زمستانی بعد از خوردن شام با مالک به خانه او میرود تا در این میان سیما که به عشق مالک دچار است شاهد این اتفاق باشد و از تمامی روند شب عکس و فیلم بگیرد و برای آنکه حسادت سمیرا را برانگیزد آنها در اختیار سمیرا میگذارد. سمیرا با دیدن عکس و فیلم مالک و پانتهآ حسادت زنانهاش شدت گرفت و با لجبازیهای همیشگی تصمیم گرفت تا زمینهای شمال را به اسم طلوعی بزند. شاید مالک و سیما هیچگاه فکر نمیکردند نقشهشان اینطور علیه خودشان کار کند.
- بیشتر بخوانید:
انسیه وارث جدید طلوعی
طلوعی در جوانی خود ظلم بزرگی به مادر انسیه کرد و زن صیغهای خود را در حالی که بچهای در شکم داشت ترک کرد. حالا بعد از گذشت ۳۰ سال انسیه با یک بچه کوچک در حالی که از شوهرش جدا شده و زندگی سخت و تلخی را پشت سر گذاشته است به خانه پدری آمده تا در پناه پدر آرام بگیرد. هرچند فرناز دختر دیگر طلوعی از این اتفاق ناراحت است اما طلوعی برای آنکه بتواند گذشته تلخش را جبران کند تصمیم دارد تا زندگی انسیه را سر و سامان دهد. باید دید سرنوشت انسیه به همین جا ختم میشود یا او هم در بازی بین مالک و وارثان حاج عمو نقش مهمی ایفا میکند.