وب گردی

تکاوران زمین و خاک خونین خرمشهر را می‏‌بوسیدند

ناخدایکم صمدی در روایت آزادی خرمشهر گف: عراقی‏‌ها از روز دوم خرداد در محاصره کامل نیروهای عمل‌کننده ایرانی بودند. بچه‌‏های تکاور در همین روز به داخل شهر نفوذ کرده و مواضع و استحکامات و نیروهای عراقی را به طور کامل شناسایی کردند.

به گزارش توسعه برند، به نقل از خبرگزاری شبستان، چهل و سه سال قبل در چنین روزی در حالی که ساحل غرب کارون با خون شهدا تزئین شده بود، ساحل نشینان شرق با چشمانی اشکبار غرق در شادی بودند.

سوم خرداد ۱۳۶۱، روزی که خون و جان و شور ۳۶ میلیون ایرانی بر توپ و تانک و تیر و آتش صدام پیروز شد. 

ناخدایکم تکاور هوشنگ صمدی از رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس و مدافعان خرمشهر در نقل خاطره‌ای دردناک و شیرین از لحظه آزادسازی خرمشهر می‌گوید: در مقر لشکر۹۲ زرهی اهواز یک قرارگاه تشکیل شد. سه گردان شناور هجومی ما و همچنین۳۰۰ فروند قایق در سه گردان قایقران برای عبور نیروها از رودخانه کارون و شرکت در عملیات تصرف سرپل ساحل دشمن هم حضور داشتند. 

وی یادآور می‌شود: هر گردان قایقران به یکی از قرارگاه‏های عمل‌کننده فتح، نصر و قدس پیوست. من به منجیل بیسیم زدم و تعدادی زیادی قایق تقاضا کردم. یک گردان تقویت‌شده تکاور، یک گردان تقویت‌شده تفنگدار و یک گردان تفنگدار دیگر به اضافه یک گروهان از عملیات ویژه اس‌بی‌اس، ما همچنین ۴۵ تکاور غواص هم در عملیات بیت‏‌المقدس شرکت داشتند. سه هاورکرافت و سه هلی‏کوپتر هم از ما بود. یکی از گردان‏‌های تفنگدار تکاور ما به عنوان احتیاط در آبادان ماند و گردان‏‌های دیگر تکاوران در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کردند.

صمدی می‌گوید: عراقی‏‌ها از روز دوم خرداد در محاصره کامل نیروهای عمل‌کننده ایرانی بودند. بچه‌‏های تکاور در همین روز به داخل شهر نفوذ کرده و مواضع و استحکامات و نیروهای عراقی را به طور کامل شناسایی کردند. تکاوران نیروی دریایی نخستین رزمندگانی بودند که همان اول صبح روز سوم خرداد ماه ۱۳۶۱ با قایق و حتی برخی با شنا وارد خرمشهر شدند و دشمن را پس از حدود ۱۹ ماه مجبور به عقب‌نشینی کردند و انتقام آن همه خونی را که در این شهر ریخته شده بود گرفتند. 

او می‌افزاید: همه حال عجیبی داشتند. تکاوران وقتی پا به ساحل می‏‌گذاشتند، خم می‏‌شدند و زمین و خاک خونین خرمشهر را می‏‌بوسیدند. و اغلب از شوق گریه می‌‏کردند. صدای تیراندازی از همه جا به گوش می‌‏رسید. شمار زیادی از نیروهای نظامی عراقی کشته و مجروح و شمار زیادی اسیر نیروهای ایرانی شدند.

قسمت دردناک خاطره ناخدا صمدی اینجاست که می‌گوید: من در ساحل شرقی کارون همه چیز را با چشمان اشکبار می‏‌دیدم. کسانی که هنوز در ساحل شرقی بودند، از شوق گریه می‏‌کردند. برای ورود به شهری که گردان من در آن پرپر شده بود، لحظه‌شماری می‌‏کردند. پل خرمشهر شکسته و غیر قابل عبور بود و ناچار باید از عرض رودخانه عبور می‏‌کردیم. ساعت حدود ده صبح من و ناخدا ابوطالب ضرب‌علیان سوار قایق شدیم و از رودخانه کارون گذشتیم. همان مسیر عقب‏ نشینی را برعکس طی کردیم. من یاد شب نکبت‏بار و شوم چهارم آبان ۱۳۵۹ و آن عقب‏ نشینی تحمیلی افتادم. جای همه تکاوران و پاسداران و نیروهای مردمی شهید که در آن ۳۴ روز مقاومت تاریخی خالی بود. گریه امانم نمی‌‏داد. هر دو گریه می‏‌کردیم. اما این بار اشک شوق و شادی بود.

این بخشی از خاطره‌گویی ناخدا صمدی در مراسم بزرگداشت یاد قهرمانان حماسه آزادسازی خرمشهر در شرکت پارس خودرو بود که از سوی اداره بسیج پارس خودرو و با حضور کارکنان این شرکت و خانواده های شهدای پارس خودرو برگزار شد. 

گفتنی است، قسمتی از این مراسم به تجلیل از خانواده‌های معظم شهدا اختصاص یافت.

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن از سوی ایسنا نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان منتشر می‌شود.

پایان

علی عزیزی

من به بررسی و پوشش اخبار مربوط به تجارت کشاورزی، صنعت و وب‌گردی پرداخته و تلاش می‌کنم تا تصویری کامل از این زمینه‌ها ارائه دهم. هدفم این است که تحولات این حوزه‌ها را از طریق تحلیل‌های دقیق و پوشش خبری به مخاطبان منتقل کنم و آنان را در جریان تازه‌ترین اتفاقات قرار دهم.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا