نگاهی به فیلم سینمایی پالتو شتری: فانتزیِ فلسفی

پالتو شتری از دو جهت با غالب آثار تولیدی سینمای ایران تفاوت دارد و این تفاوت بدون شک امتیازی برای سازندگان آن محسوب میشود. نخست آنکه پالتو شتری نه یک کمدی بلکه یک فیلم فانتزی است و فانتزی در فیلم حضوری موثر و جذاب دارد.
به گزارش توسعه برند به نقل از فیلیمو، در این سالهای سینمای ایران و برای تماشاگری که مدام میان دوگانه سینمای اجتماعیِ تلخ و فیلمهای کمدیِ سبک گیر افتاده، پالتو شتری به مثابه یک هوای تازه است که میتواند در اتمسفر آن تنفس کرد. مضافا اینکه گونه سینمایی فانتزی از جمله ژانرهای مهجور سینمای ایران است که تعداد فیلمهای سینمایی ایرانی در این گونه در یکی دو سال اخیر به تعداد انگشتان دست نمیرسد از همین رو تازگی و تنوعی که این فیلم برای تماشاگر ایرانی دارد میتواند یک عامل تحریک برای تماشای آن باشد..
بُعد دیگر قابل توجه و اهمیت فیلم پالتو شتری درونمایه فلسفی فیلم است که با لحن فانتزی آن مخلوط شده است. اصولا فیلمهای فلسفی فیلمهای سنگین و حوصله سر بری برای مخاطب عام سینما محسوب میشوند که تمایل زیادی نیز برای تماشای آن وجود ندارد و به قول معروف مخاطب خاص دارند اما سازندگان فیلم با هوش و تدبیری که در پیش گرفتند نوعی ساختارشکنی در فیلمهای فلسفی انجام دادند و سنگینی و کسالت فیلمهای فلسفی را با شیرینی و جذابیت فیلمهای فانتزی ممزوج کرده تا اثری عمیق و در عین حال عامه پسند را برای مخاطب عام و خاص سینمایی تدارک ببینند.
داستان فیلم پالتو شتری داستان عجیب و غریبی نیست و قرار است با قصه دو دوست و سرگذشت زندگی و زمانه آنها آشنا شویم. فیلم علاوه بر فانتزی و فلسفه، قصه عاشقانهای را نه به سبک آثار مرسوم سینمایی بلکه به طور اجمالی روایت میکند. پالتو شتری نمیخواهد خیلی ملودرام و هندی باشد و تم فلسفی فیلم در تمامی ارکان ظاهری و زیرلایههای آن قابل مشاهده است به نوعی که رویکرد فیلمساز به مقوله ازدواج، تنهایی و رفاقت و خانواده نیز در فاصله میان فلسفه و فانتزی تعریف میشود و هرگز وارد حیطه احساسیگراییهای مرسوم سینمای ایران نمیشود.
پالتو شتری ساده، بیادعا و مستقل است و همانگونه که گفته شد بر مسیر موفقیت فیلمهای کمدی و جدی سینمای ایران گام برنمیدارد از هیچ موجی، سوءاستفاده نمیکند و میخواهد سرپا و تازه باشد
شخصیتهای فیلم نیز تا حدی با کاراکترهای مرسوم سینمای ایران متفاوت هستند. دختر زیبایی به نام کیانا که برخلاف فیلمهای ایرانی نه دلبری میکند و نه مدام دچار ارتباطات مختلف است. بهاره کیان افشار در نقش کیانا دختری را بازی کرده که با وجود ثروت و زیبایی به دلیل اخلاق بد و تعامل نداشتن با کسی ارتباط برقرار نمیکند و مادرش برای شوهر دادنش دست به هر جادو و جنبلی میزند تا دخترش ازدواج کند. حتی حاضر است ماشین و چند صد میلیون نیز خرج شوهر دادن دخترش کند! سام درخشانی در نقش فرید در یکی از بهترین و متفاوتترین نقش آفرینیهای خودش ظاهر شده. او برخلاف تصور و با وجود نزدیکی خانوادگی که به کیانا دارد هیچ علاقهای به کیانا ندارد و تنها قصد دارد با کمک به مادر کیانا برای شوهر دادنش پولی به جیب بزند و از فلاکت شخصی در بیاید. بانیپال شومون در نقش کوهیار نیز در یکی از بهترین نقشهای کارنامه بازیگری خود در قامت یکی از هواداران نیچه ظاهر میشود که به طرز عجیب و غیرمعمولی به کیانا علاقهمند میشود و با او ازدواج میکند. این خلاصه داستان و شخصیتها نیز به خوبی بر این مهم تکیه میکند که سبک روایی و شخصیتپردازی پالتو شتری تا چه اندازه با آثار روتین و رایج سینمای ایران تفاوت دارد از این رو بیراه نیست اگر این فیلم را از متفاوتترین فیلمهای این سالهای سینما قلمداد کرد.
پالتو شتری ساده، بیادعا و مستقل است و همانگونه که گفته شد بر مسیر موفقیت فیلمهای کمدی و جدی سینمای ایران گام بر نمیدارد از هیچ موجی، سو استفاده نمیکند و میخواهد سرپا و تازه باشد. گواه دیگر این ادعا، نقشهای بازیگران آن است به نحوی که نه کیان افشار نه درخشانی و نه بانیپال تا به حال چنین نقشهایی را در کارنامه بازیگری خود تجربه نکرده بودند. نقش شاهرخ فروتنیان که در بیشتر فیلمها در قامت یک مرد مسن با شخصیت، با کلاس و حتی ثروتمند ظاهر میشد در این فیلم جالب توجه است. کاراکتر درویشگونه فروتنیان در قامت یک فروشنده خیابانی کتاب، که به سبک کتابفروشها بازارگرمی نمیکند و فریب مشتری را در نظر نمیگیرد از دیگر دلایلی است که میتوان این فیلم را در شخصیتپردازی و بازیگردانی فیلمی متفاوت ارزیابی کرد.
ممکن است برخی از مخالفان فیلم ایراداتی به سبک روایی فیلم بگیرند و روند پیشرفت داستان را اندکی کند و تخت تصور کنند این ایراد همانقدر که میتواند وارد و درست باشد همان اندازه نیز میتواند به عنوان ویژگی متفاوت فیلم تلقی شود چرا که از فیلمی که از درونمایه تا شخصیتپردازی، بدون ادعا، در حال ساختار شکنی است نمیتوان انتظار تابوشکنی و تفاوت در روایتگری نداشت.