وب گردی

شبی که حاج قاسم به خواب پرستار مادر شهید خرازی آمد

۱۱:۵۹ ۱۸ آبان ۱۴۰۳

رشادت‌ها، ایثار و فداکاری حضرت زینب کبری (س) در مراقبت از مجروحان و بازماندگان کربلا ایشان را به پرستاری تبدیل کرده است که به‌عنوان اسوه صبر و مقاومت واقعه عاشورا شناخته می‌شود. 

حضرت زینب (س) در آن شرایط بحرانی ضمن اینکه به‌عنوان پرستار و مدافع جان بازماندگان عمل کرد به دیگران نیز تسلی داد و روحیه آنان را تقویت کرد، رسالت زینبی او از عاشورا تا کنون نسل به نسل به ارث رسیده است.

مادران شهدا اسوه صبر و مقاومت‌اند و به‌عنوان زینب‌های زمانه خود، نقش مهمی در تربیت فرزندانشان ایفا کردند؛ حاجیه‌خانم «طیبه تابش» مادر یکی از فرماندهان بزرگ اصفهانی است که چندی پیش به فرزند شهیدش «حاج حسین خرازی» پیوست. 

این مادر، با الهام از آموزه‌های دینی و الگو‌های بزرگ تاریخی همچون حضرت زینب (س)، نه‌تن‌ها فرزندش را برای خدمت به دین و انقلاب فدا کرد بلکه باروحیه صبر و مقاومت خود الگویی برای پرستار خودش شد. 

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی تفصیلی  با پرستار مادر فرمانده بزرگ اصفهانی شهید حسین خرازی است.

ضمن معرفی خودتان، از نحوه انتخاب‌تان به عنوان پرستار مادر شهید خرازی بگویید
نرگس علیزاده هستم. دانش‌آموختهٔ رشته کارگردانی سینما از دانشگاه تهران و رشته علوم قرآنی از دانشگاه شیراز. از کودکی عرق خاصی به شهدا داشتم؛ به دلیل اینکه از گران‌بهاترین نعمت زندگی یعنی جانشان برای دفاع از ملیت، وطن و ناموسشان گذشتند داشتم؛ ازاین‌رو مسائلی در زندگی برای من پیش‌آمده بود و زندگی‌ام را وقف شهدا کرده بودم. 

باتوجه‌به اینکه مدتی بود که در شرایط سختی قرار گرفته بودم؛ شبی خواب دیدم شهید سلیمانی در محضر چندین سردار سفارش من را کردند؛ و صبح روز بعد آقای ابراهیمی، مسئول ایثارگران نیروی انتظامی با من تماس گرفت و پرسید: «می‌توانی پرستار مادر شهید خرازی باشی؟» همان لحظه خوابی که دیده بودم در ذهنم مرور شد و به عشق بزرگ‌ترین سردار هشت سال دفاع مقدس قبول کردم پرستار ایشان باشم.

با توجه به اولین تجربه شما از پرستاری، حس و حال شما از پرستاری از یک مادر شهید چگونه بود؟
علیزاده: باوجوداینکه اولین باری بود که پرستاری از کسی را بر عهده می‌گرفتم؛ شروعی تازه در زندگی من بود و تمام شرایط سخت را با معجزه‌هایی که از حاج حسین خرازی دیدم به فرصت تبدیل کرد و دو سال پرستاری از مادر شهید خرازی، یکی زیباترین فصل‌های زندگی من شد که حضور پر برکت روح حاج حسین در زندگی‌ام را به من ثابت کرد. 

پرستاری از حاجیه‌خانم برای من بسیار سخت بود؛ تا جایی که یک‌بار تصمیم گرفتم که از این مسئولیت سنگین انصراف بدهم، اما روزی از همان روز‌ها ایشان به من گفتند: «نرگس از تو خواهشی دارم لطفاً به من نه نگو. من دیگر زیاد زنده نیستم؛ قول بده تا وقتی زنده هستم پرستارم باشی.» من هم به ایشان قول دادم و علی‌رغم مشکلاتی که داشتم تا لحظهٔ آخر با جان‌ودل کنار ایشان ماندم.

مدتی که پرستاری مادر شهید خرازی را بر عهده داشتید چه خصوصیات بارزی در ایشان مشاهده کرد؟

علیزاده: مادر حاج حسین بسیار شوخ‌طبع بودند و به گفته هم‌رزمانشان حاج حسین هم این سیرهٔ اخلاقی را از ایشان به ارث برده بودند؛ از دیگر خصوصیات ایشان قدرت مدیریت و اقتدارشان در همه امور به‌خصوص در امور خانواده و زندگی شخصی‌شان بود که به نظر من مدیریت راهبُردی حاج حسین در لشکر امام حسین هم از آموزه‎های مادرشان بوده است. 

از خصوصیات برجستهٔ اخلاقی ایشان حل‌کردن مشکلات مردم بود، هرکس در هر جا نیاز به کمک داشت به حاجیه‌خانم پناه می‌آورد و او نیز با هرکسی که می‌توانست مشکلات دیگران را حل کند تماس می‌گرفت، سفارش می‌کرد و تا حل‌شدن آن مشکل پیگیری می‌کرد.

او در نهایت تواضع و ساده‌زیستی بود و هیچ ادعایی بر اینکه مادر بزرگ‌ترین فرمانده زمان جنگ است نداشت و در عین اقتدار و جذبه، بسیار دل‌رحم و مهربان بود.

حاجیه خانم در صحبت‌هایشان درباره شهید خرازی چه می‌گفتند؟

علیزاده: مادر حاج حسین اغلب راجع به دوران کودکی ایشان صحبت می‌کرد و از روحیهٔ مسئولیت‌پذیری قوی او می‌گفت؛ بر اینکه شهید خرازی بسیار اهل سلوک و خودسازی بودند تأکید داشتند و می‌گفتند شهید خرازی درهمان سن نوجوانی کار می‌کردند.

ایشان می‌گفتند: «حاج حسین با دیگر فرزندانم متفاوت بود و همیشه به پدر شهید خرازی می‌گفتم حسین برای خودش کسی می‌شود و به جایگاهی می‌رسد که بقیه فرزندانم نمی‌رسند.»

در مدت پرستاری، اغلب وقت شما در خانه ایشان چگونه سپری می‌شد؟

علیزاده: در منزل مادر حاج حسین محفلی برای بچه‌های لشکر امام حسین (ع) برگزار می‌شد و می‌آمدند به حاجیه خانم سر می‌زدند و اگر مشکلی داشتند حل می‌کردند و هر کاری از دستشان بر می‌آمد انجام می‌دادند.

خانه ایشان خانه‌ای بود که محل تولد حاج حسین و محل ضبط مستند شهید آوینی بود؛ در این خانه شهدای بزرگی مانند شهید آوینی، شهید کاظمی، شهید زاهدی و… رفت‌وآمد داشتند و برای من حضور در این خانه بسیار ارزشمند بود.

من هر شب روبروی تصویر حاج حسین می‌خوابیدم، با ایشان صحبت می‌کردم و حضورش را حس می‌کردم؛ از شهید خرازی خواستم توفیق داشته باشم تا لحظه آخر کنار مادرشان باشم که همین موضوع محقق شد.

از مادرانه‌های مادر شهید خرازی با شهید خرازی بر سر مزارشان چه خاطره‌ای دارید؟

علیزاده: در این اواخر که حاجیه‌خانم در بستر بیماری افتاده بودند و قادر به حرکت نبودند؛ چند بار آقای روح‌الله رهنما از کارکنان زندان اصفهان با آمبولانس می‌آمدند و ایشان را سر مزار حاج حسین می‌بردیم، مادر شهید خرازی روی ویلچر جلوی پای حاج حسین می‌نشستند و مادرانه با شهید خرازی حرف می‌زدند، گریه می‌کردند و خطاب می‌کردند ننه حسین!

روز‌های آخر حضور شما در کنار مادر شهید خرازی چطور گذشت؟

علیزاده: مادر شهید خرازی روز‌های بسیار سختی را گذراندند و با تمام سختی‌هایی که داشتند و صبور بودن در هفتهٔ آخر، مدام خطاب به حاج حسین می‌گفتند ننه حسین دیگر خسته شدم بیا من را با خودت ببر.

تا اینکه بالاخره نیمه‌شب ۸ مهر خودشان را آماده کردند و گفتند مهمان دارم؛ چادرشان را سرشان کردم و با وجود درد بسیاری که تحمل می‌کردند؛ حاج حسین حوالی نماز صبح ایشان را گویی خوابش برده باشد با خودش برد و خیلی آرام و بی‌صدا به فرزند شهیدشان پیوستند.

منبع: فارس

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا